برای بررسی نکات فوق ابتدا باید گفت:
این رژیم ماندنی است زیرا:
۱- میلیونها طرفدار دارد مخصوصا بواسطه دین.
۲- هیچ اپوزیسیون واقعی که در صد اندکی از طرفداران رژیم کنونی را داشته باشد وجود نداد. و البته هیچ کدام نیز نتوانستهاند برنامه درستی که مردم را جذب بکند ارائه بدهند. همچنین نتوانستهاند درک درستی از مسائل بینالمللی را نشان بدهند که در نتیجه از رژیم که در دل جریانات، مسائل و تحولات بینالمللی قرار دارد بسیار عقبتر ماندهاند.
۳- هم اکنون کشورهای جهان و مخصوصا غرب که با رژیم درگیریهای طولانی مدت داشته و هنوز هم دارد با او در حال تعامل و کنار آمدن است. از طرفی چین وروسیه با رژیم توافقات استراتژیک دارند.
۴- رژیم قدرت نظامی نسبتا خوبی در سطح جهان دارد. هرگاه رژیمی به حدی از سلاحهای نظامی دست یافت که سرنگون کردنش باعث مشکلات جهانی بشود با او وارد تعامل میشوند. مخصوصا ترس کشورها (بویژه) غرب از آنست که ایران به سلاح اتمی دست بیابد آنگاه باید او را بهعنوان یک قدرت مهم نظامی که از طرفی حامیان مذهبی در بسیاری کشورها دارد بپذیرند و چون این زنگ خطری برای اسرائیل است موضوع خیلی پیچیده میشود.
توجه: کشورهائیکه سلاحهای پیشرفته میخرند مانند زمان شاه و یا عربستان و شیخنشینهای حاشیه خلیچ پارس، ابدا خطر به حساب نمیآیند ، بلکه آن کشوری که توان یا علم و تکنیک ساخت را بدست میآورد خطر محسوب میشود. مخصوصا اینکه اکنون ایران با تکیه به توان خود وارد فضا و جنگهای الکترونیکی شده است.
۵- آستان قدس رضوی ظاهرا به ثروتمندترین قدرت ایران تبدیل شده و دهها شرکت مختلف تجاری، صنعتی، مالی زیر مجموعه آن است. این مجموعه به نیروی تعیین کنندهای در اقتصاد و سیاست کشورتبدیل شده است. نکته مهم اینجاست که آستان قدس رضوی دارای یک صاحب همانند شرکتهای خصوصی سرمایهداری نیست بلکه مجموعه وسیعی از آخوندها از آن بهره میبرند. دقیقا همانند کلیسیاها؛ بهعنوان مثال کلیسیای کاتولیک که ثروت/سرمایهاش در جهان شاید از سرمایه بزرگترین سرمایهدار عالم و یا شاید مجموعهای از آنها بیشتر باشد در مالکیت شخص نیست و زیر نظارت واتیکان درآمد آن هزینه میشود که مقدار قابل توجهی از آن به کشیشها پرداخت میشود. در نتیجه مجموعه وسیعی از آخوندها وابسته به آستان قدس رضوی هستند و از آن حمایت میکنند یعنی حیات آنها وابسته به این درآمد است و باید آن را نگهدارند پس یک سرمایه عظیم حاکم بر کشور در دست آخوندهاست.
شاید ثروت بعدی در دست سپاه باشد که نیروئی نظامی نیز هست و کاملا تحت مدیریت یا کنترل رهبر یا یک آخوند است. سایر نیروها و دولت نیز در نهایت در دست آخوندها هستند.
اوقاف را نیز نباید فراموش کرد.
۵- اکنون چندین ده هزار اخوند در کشور هست که در صد زیادی از آنها وابسته به رژیم و یا جزیی از رژیم هستند و اگر حساب کنیم چند نفر دور و بر هر آخوند هست آنگاه میتوان نیروی حامی رژیم را دید. هر چند ممکن است مردمان صدای اعتراض داشته باشند ولی هرگاه کار به جای باریک بکشد همین مردمان حامی/دنبالهرو آخوندی میشوند که رهبر فکری مذهبی آنهاست و دنبالهرو/حامی حاکمیت و در نهایت حامی دین و حکومت دینی یا حکومت خودش بر کشور است.
آخوندها یک نیروی عظیم متشکل ایجاد کردهاند و هنوز در مرحله اوجگیری هستند وتا مرحله اوج و سپس سقوط فاصله دارند.
موقعیت رضا پهلوی
ظاهرا رضا پهلوی از شاه شدن منصرف شده است هرچند هنوز شبهاتی هست و ایشان به سئوالات صریح مطرح شده جواب صریح نداده است. اما اگر واقعا چنین باشد و او از این مقام صرف نظر کرده باشد نشانگر چند چیز است:
۱- او فهمیده که نیروی حامی واقعی ندارد. مردمان آنچنانکه حاضرند برای رهبران مذهبی جان فدا بکنند برای اوچنین نخواهند کرد.
۲- او میبایست یک جناح مذهبی یا آیت الله بزرگی را حامی داشته باشد تا در راه رسیدن به شاهی کمکاش باشد ولی اینکار ظاهرا غیر ممکن است زیرا:
الف- حاکمیت شیعه بر ایران بسیار قوی است و هیچ آیت الهی جرات مخالف با آن را ندارد.
ب- حاکمیت شیعه در ایران نفوذ بسیار زیادی در جوامع شیعه ۱۲ امامی و بعضی شیعیان دیگر در منطقه و جهان دارد.
ج- شخصیت و رفتار رضا پهلوی مورد پذیرش آیت اللهها و اسلامگرایان نیست.
۳- متوجه شده که اساسا برای غرب فقط پول مهم است و از او تنها برای چانه زنی با رژیم ایران سو استفاده میشود. غرب حتی حاضر نشد پدرش را که سالها به آنها خدمت کرده بود بهعنوان بیمار بپذیرد زیرا ممکن بود حاکمان جدید ایران از اینکار ناراحت بشوند.
۴- حتی اگر به شاهی برسد جانشین بعدی او چه کسی خواهد بود؟ او فقط سه دختر دارد. چه آیندهای در انتظار آنها خواهد بود؟ بازگشت آنها به ایران در هنگامی که پدرشان شاه میشود چگونه است؟ وضعیت آنها پس از اینکه پدرشان مرد چه خواهد بود؟
۵- برای رسیدن به قدرت باید کشوری (در اینجا مشخصا غرب) از او حمایت جدی بکند؛ اما غرب در حال چانه زنی با رژیم حاکم بر ایران است و آنها میدانند که این رژیم مذهبی با پشتوانهای که ذکر شد محکم تر از آنست که آنها بتوانند سرنگونش بکنند.
از جانبی روسیه و چین برای مبارزه با غرب به ایران احتیاج داشته و دارند و در نتیجه مخفیانه و علنی کمکهای زیادی به ایران کرده و میکنند. در این راه بعضی کشورهای ضعیف مانند کره شمالی، ونزوئلا، نیکاراگوئه و… حامی ایران هستند؛ هرچند اینها ضعیف میباشند ولی “پشه چو بسیار شود برآرد از پیل دمان روزگار”. هرچند اینها آنقدر هم ضعیف نیستند مثلا قدرت اتمی و نظامی کره شمالی قابل توجه است.
۵- شاید متوجه شده که بسیاری از کسانیکه اطراف او را گرفتهاند فقط برای پول است که شاید از کشوری یا نیرویی به آنها پرداخت شده/میشود و نه اینکه واقعا به او و نظام شاهی به رهبری خاندان پهلوی معتقد باشند؛ کسانیکه ابدا نمیتواند روی صداقت و ایمان آنها به نظام شاهی و به رضا پهلوی اطمینان داشته باشد و هر لحظه پشت او را خالی میکنند و حتی به او ضربه میزنند و او و خانوادهاش را برباد میدهند.
اگر رضا پهلوی واقعا به این درک رسیده یعنی فهمیده که نظام شاهنشاهی در ایران قابل بازگشت نیست و می خواهد بقیه عمر را بدور از دردسرهای حکومتی با همسر و فرزندانش در آرامش بسر کند باید گفت:
آفرین! تو به مرحله خوبی از عقل و انسانیت رسیده ای و با اینکار نام نیکی از خود در تاریخ ایران باقی گذاشتهای که همواره از تو یاد خواهد شد.
احمد شاه قاجار با سفر به غرب و دیدن وضعیت آنجا و مسایل در سطح بینالمللی، عاقلانهترین تصمیم را برای زندگی خود گرفت و از پادشاهی کناره گرفت.
اینبار رضا پهلوی از امید شاه شدن ناامید و کناره گرفته است. با این تصمیم خدمت او به ایران چنین است:
امید واهی که غرب در افکار دامن میزند و از این راه به آینده سیاسی کشور ضربه، آن را پایان میدهد تا مردم به فکر یک راه و چاره معقول سیاسی و مناسب باشند.
اما آنهای دیگری هم که شعارهای غیر واقعی و غیر معقول همانند سرنگونی سرمیدهند باید درس بگیرند که شعار آنها تا واقعیت دنیایی فاصله دارد و بهتر است نگاهی دقیق به وضعیت جهان انداخته، موقعیت سیاسی، فرهنگی و… ایران را درست و واقعی بررسی بکنند و برنامه ارائه داده و روش مناسب انتخاب بکنند. اکثر قریب به اتفاق سازمانها و تشکلات سیاسی، تعاریف و برنامههایشان برمبنای آرزوهاشان است نه بر مبنای واقعیت. آنها نیز باید همانند رضا پهلوی کمی دقیق به مسائل نگاه بکنند و بدانند در شرایط فعلی بنظر نمیرسد هیچ کدام از آنها بدون حمایت کشوری دیگر (مخصوصا اگر شعار سرنگونی را در سرلوحه دارند) به جائی برسند و در حال حاضر آن کشورهای قدرتمند و تعیین کننده، تصمیمی برای سرنگونی رژیم حاکم ندارند بلکه برعکس درحال گسترش روابط و در نتیجه تحکیم رژیم هستند.
فروردین ۱۴۰۰ آپریل ۲۰۲۱
جنبش روشنفکری – ایران