هلال شيعه تشکيل شده است


هلال شیعی تشکیل شده است

هفته گذشته عبدالله شاه اردن اعلام کرد که ایران در پی ایجاد هلال شیعی بوده بهمین جهت سعی دارد تا در عراق شیعیان را بقدرت حکومتی بنشاند.

در این رابطه باید گفت که هلال شیعی مدتهاست تشکیل شده و عملا وجود دارد لیکن از آنجائیکه حکومت ایران درسهای ساده سیاسی را  فرا گرفته هر چیزی را اعلام نمیکند.

اما ایران در صورت حمایت شیعیان برای  در اختیار گرفتن  قدرت تمام و کمال حکومتی دراین هلال، بزرگترین خطا را مرتکب میشود.  زیرا خشم،  نفرت و دشمنی سایر فرق اسلامی را برانگیخته دوباره از درون تیشه به ریشه زده باعث جنگهای داخلی ومنطقه ای خواهد گردید. آمریکا و اسرائیل  نیز از این امر در تحریک کشورهای منطقه بیشترین  سود را میبرند.

این منطقه از هزاران سال پیش چند دینی بوده که هرکدام از ادیان نیز به فرق تقسم شده اند. از جمله اسلام به حدود هزار فرقه تقسیم شده است.  بنابراین بهترین راهی که تاریخ نشان داده همان همزیستی مسالمت آمیز و مدارا میباشد.

حال اینکه پادشاه اردن و مشاورانش اخیرا متوجه این امر شده اند؛   یا ایشان پیشتر هم از تشکیل  هلال شیعی مطلع بوده ولی  بدلایلی این مقطع را برای چنین اظهار نظری انتخاب کرده اند؛ امری است که خود ایشان میدانند.

سوای تمامی وابستگیهای مذهبی- سیاسی که شیعیان را بهم پیوند داده؛  سیاستهای اخیر ایران  در ارتباط  با کشورها و خصوصا برقراری رابطه نزدیک با کشورهای منطقه (که امری عادی و حتی ضروری  در عالم سیاست  میباشد) قابل توجه اما ناکافی است.  سیاست در ایران از پشتوانه ای  چند هزار ساله برخوردار است که باید بتوان از این گنج  پر گوهر استفاده لازم را برد.

باید یک نکته جالب دیگر را هم به این مبحث افزود:

چندی پیش در اخبار آمده بود که یک بانوی محترمه ای که ابدا هیچ دستی در سیاست نداشت دارفانی را وداع گفت. اما این بانوی محترمه بنوعی حلقه واسط ارتباط فامیلی میان قدرتمندترین خانوادهای مذهبی- سیاسی شیعه در طول هلال شیعه بود.  پس دیده میشود که این سردمداران سیاسی- مذهبی بنوعی هزار فامیل نیز هستند و هلال شیعه را از طریق رابطه خانوادگی هم  تقویت  کرده اند.

از جنبه سیاسی هر فردی میتواند بسادگی بفهمد که انگشت گذاشتن بر هر کجای این هلال یا خانواده بزرگ همه را بحرکت و موضعگیری وامیدارد.

نکته دیگری که پیشتر جنبش روشنفکری در نوشته ای بدان اشاره  داشت:  قدرت و توان این هلال شیعی بوده و هست  که یکی از اساسی ترین فاکتوریهائی میباشد که ایران را به پنجمین قدرت بزرگ جهان تبدیل نمود  و جرات حمله آمریکا و اسرائیل به ایران را ساقط کرد.

چگونه میتوان با قدرتهای بزرگ مقابله کرده  آنها را وادار به عقب نشینی کرد.

 قدرتها در جهان همیشه در حال جابجائی هستند. پس چنانچه ایران میخواهد بمرحله بالاتری صعود کند و یا حداقل سقوط نکند باید مسائل و فاکتورهای  مختلفی را در نظر بگیرد. در اینجا تنها  بیکی از مهمترین  فاکتورها اشاره میشود.

در زمان حمله آمریکا به افغانستان و عراق دیده شد که هیچ کشوری در جهان بیاری  عملی و نظامی آنها بر نخواست.  حتی در مورد افغانستان بر عکس بوده تمام کشورها همصدا شدند؛ از آن فراتر نیروهای شمال که وابسته به ایران بودند برترین عملیات نظامی را انجام دادند.

درهمان ایام و مخصوصا زمان حمله به عراق آمریکا ندای حمله به ایران یا سوریه را سر میداد ولی همچنان هیچ کشوری در دفاع از این دو نگفت که در صورت حمله او نیز در صف نظامی همراه ایران و سوریه با آمریکا خواهد جنگید.  حتی دو کشور ایران و سوریه  باین صرافت نیافتادند تا پیمان نظامی منعقد کرده، تهاجم به یکی را حمله بخود قلمداد نموده  درهنگام لزوم نیرو به کشوردیگر بفرستند.

تجربه حمله به عراق نشان داد که عقد چنین قراردادی میتوانست آمریکا را در موضعی کاملا ضعیف قرار بدهد.  زیرا همه جهان دیدند که آمریکا به تنهائی قادر به حمله به عراق ضعیف (که هیچگونه حمایت  خارجی و داخلی را نداشت) نبود.

اتحاد نظامی جدی میان ایران و سوریه،  تمامی کشورهای منطقه را در موقعیتی قرار میداد و میدهد که بهیچ وجه حاضر نمیشدند( و در آینده نیز نخواهند شد) تا پایگاه نظامی و امکانات برای حمله به یکی از این دو کشور در اختیار آمریکا( حتی در صورت اتحاد  یکپارچه و کامل با اروپا)  قرار بدهند.

پیشتر و از همان ابتدای شروع رجزخوانی توخالی آمریکا و ارباب پشت پرده اش یعنی اسرائیل، جنبش روشنفکری با قاطعیت تمام نوشت که آمریکا و اسرائیل ناتوان تراز آن هستند تا بتوانند به ایران حمله بکنند.  صحت این گفتاراکنون به اثبات رسیده و روز بروزهم آمریکا ناتوانترمیشود.  

با اینحال هنوز این وظیفه جلوی پای کشورهای منطقه و جهان وجود دارد.  در این راه ایران بعنوان  قویترین و قدرتمندترین کشور در منطقه و در میان کشورهای در حال توسعه باید پیش قدم عقد معاهدات نظامی و عدم تجاوز بشود.  اگر ایران با کشورهای منطقه به چنین توافق هائی دست یابد آنگاه تمامی این کشورها میتوانند آسوده و فارغ بال در مقابل قدرت طلبی کشورهای قدرتمند بایستند. ایران حتی میتواند چنین قرار دادهائی را با کشورهای دورتر افریقائی، آمریکائی و آسیائی  منعقد کند. عقد چنین معاهداتی و حتی در صورت لزوم و احساس خطر ارسال نیروئی  نظامی هرچند اندک  ( که هشدار اولیه میباشد)،  در عصر حاضر جلوی تمامی تجاوزات را از جانب هر کشوری خواهد گرفت و صلح را به جهان عرضه خواهد کرد.

باید کاملا مطمئن بود، چنانچه آمریکا بخواهد به کشوری در نقطه ای از جهان حمله بکند و در این مرحله ایران نیروی هر چند کوچکی را بدانجا بفرستد در چنین وضعیتی آمریکا ابدا قادر نخواهد بود تا در دو جبهه جنگ را بگشاید. باید توجه کرد که این قراردادها یا پیمان نامه ها تنها به جنگ خلاصه نمیشود.  بلکه چنانکه دیده میشود آمریکا و حتی اروپا درمسائل داخلی کشورهای جهان  بانواع گوناگون مداخله کرده در تغییر رژیم ها و سرنگون کردنها دست داشته و دارند.  دفاع و حمایت از یکدیگر در برابر هرگونه مداخله جوئی خارجی میتواند در معاهدات جای گیرد.  

این امری عملی است و حق طبیعی – تاریخی  کشورها میباشد.  باید ازاین حق بهره برد.

همچنانکه پیمان ناتو برپاست، معاهدات مشابه میان کشورهای در حال توسعه و حتی در مرحله ای فراتر با کشورهائی همسایه مانند روسیه یا کشوری مانند چین، نیز جای هیچ بحثی ندارد.

چرا آمریکا و ایران هردو میخواهند تا انتخابات عراق بموقع انجام بشود.

این سئوالی استکه روزانه در رسانه ها از جانب بسیاری سیاسیون و دانایان فن مطرح میشود.  

جواب  این سئوال را نباید در اهدا ف یا منافع مشترک  میان ایران وآمریکا جستجو کرد.

آمریکا در مجموع  در افغانستان و عراق شکست خورد اما وضعیت در این دو کشور متفاوت است.

هدف آمریکا در افغانستان ایزوله کردن ایران و ایجاد مسیری(برای کشورهای جدیدالتاسیس جدا شده از شوروی)  از افغانستان و پاکستان به دریای آزاد بود. اما با ناآرامی در هر دو کشور تنها مسیر امن ایران است. از همان ابتدا در حالیکه آمریکا  احمقانه در گیر جنگ بود،  ایران در حال ساختن جاده های از قبل برنامه ریزی شده اش بود.

در همین هفته نیز قرار داد نهائی عبور کالا از مسیر ازبکستان- افغانستان و ایران به خلیج فارس رسما در پایتخت ازبکستان بامضا رسید، این در حالیستکه هنوزچندین ده هزار سرباز آمریکائی در افغانستان هستند. معنی این حضور و این قرار داد اینستکه آمریکا بعنوان قربانی و گوشت دم توپ یا مهره بازنده یا تنها بعنوان گاو شیر ده  در افغانستان در خدمت ایران بوده است.  اما تنها تلاش میکند  نگذارد دنیا متوجه شکست اش بشود.  حکومت ایران نیز عاقل تر یا سیاست بازتر از آنستکه مانند آمریکائیان همواره بدنبال هوچیگری باشد؛  بلکه نتیجه و حاصل بدست آمده برایش اهمیت دارد.

حتی اکنون پاکستان عاجزانه از ایران میخواهد تا هند را راضی به عبور خط لوله گاز ایران- هند از خاک این کشور بکند؛ امری که مهر پایان به سلطه چندین ساله آمریکا برحکومتهای پاکستان میزند.  احتمال امضا قرارداد خط لوله گاز ایران به هند از مسیر پاکستان در همین ماه آینده بسیار جدی است.

در خصوص عراق موضوع دیگراست.  متحدین آمریکا یک بیک شکست را پذیرفته،  میدان را ترک میکنند و بزودی او تنها خواهد شد. از آنجائیکه هم اکنون نیز قادر به نگهداری و حفظ آرامش در عراق نیست و آینده ای برای خود پیش بینی نمیکند؛ بهترین راه را  فرار آبرومندانه میبیند. هرچند هیچگاه از دست کثیف و جنایتکار پشت پرده یعنی اسرائیل نباید غافل شد. اسرائیل که مسبب اصلی جنگ بود کاملا متوجه شده که با توجه به سیاستی که ایران در پیش گرفته دیگر قادر به انداختن نفاق میان کشورهای منطقه که همه مسلمان هستند نمیباشد؛ از طرفی تشکیل هلال شیعی را هم میبیند.

چنانچه ایران بعنوان قوی ترین و استراتژیک ترین کشور منطقه عاقلانه عمل کرده؛  سایر کشورهای منطقه نیز درایت و سیاست ایران را درک نموده  پیشه خود سازند؛  تا چند سال بسیار بسیار نزدیک اسرائیل کاملا در منطقه و سپس در جهان ایزوله شده،  تنها راهش ذوب شدن خواهد بود.

شاید هدف آمریکا آن باشد که بعد از انتخابات و در نتیجه شکست گروههای خاصی از سنی ها؛ هدف حمله هایشان عوض شده  به مخالفت با دولت جدید برخیزند؛  در این صورت نیازمند حمایت آمریکا خواهند بود و از این زاویه آمریکا بتواند عراق را بطرف تجزیه ببرد.  در نتیجه کردستان را جدا کرده در اختیار یهودیان کرد قرار بدهد. اما ابدا به نظر نمیرسد که این امر قابل تحقق باشد.

در مقابل ایران خود را قدرتمند میبیند.  این مرحله از انتخابات مسلما با پیروزی قاطع شیعیان و سایر نیروها و ملیتهای عراقی از جمله گروه کثیری از کردها تمام خواهد شد که نیروهائی هستند با تمایلات آزادیخواهانه و آگاه براینکه ایران قصد سلطه بر آنها را ندارد و نمیتواند هم داشته باشد.

 سیاستمداران ایران باید بخوبی آگاه باشند:  

مردم ایران بهمان میزان که حاضر نیستند هیچ قسمتی  از کشورشان را از دست بدهند؛  بهمان اندازه  نیز تمایلی به گسترش خاک خود خصوصا در قسمت غرب یا عراق  ندارند.  بنابراین ابدا عواقب چنین مداخلا تی را هم نخواهند پذیرفت.

جنبش روشنفکری ایران سالها  پیش  پند زیر را به حکومتهای ایران و منطقه داد:

 برای اینکه بتوان کشور را پیش برد باید صلح را حاکم کرد.  باید میان تمام کشورهای همسایه روابط  بسیار نزدیک و صمیمی برقرار نمود  و اجازه نداد تا کشورهای قدرتمند همسایگان را بجنگ یکدیگر انداخته،  از این معرکه سود ببرد.  

اکنون جنبش روشنفکری این پند را اضافه میکند:

 کشورهای منطقه باید کاملا متحد شده،  معاهدات همکاریهای مختلف اقتصادی، سیاسی، علمی، فرهنگی و خصوصا نظامی را با یکدیگر منعقد نموده در برابر هر تهاجم خارجی از یکدیگر دفاع کنند.

جای خوشبختی استکه ایران به پیشنهاد اول توجه کرد.  از آن مهمتر اساس فلسفه جنبش روشنفکری  که  برتری فکر و دانش بشری بر سایر توانائیهایش میباشد را  پذیرفت و در آن راه گام نهاد.

بگذارید کشورها بدانجا برسند که در آنها حداقل سواد لیسانس باشد نه آنکه لیسانسیه  کیمیا.

                                                          جنبش روشنفکری- ایران

                                                                                          دیماه 1383 ژانویه 2005

Intellectualism_movement_iran@hotmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *