جنگ به زودی به عربستان خواهد رسيد


هدف عربستان!

جنگ به زودی به عربستان خواهد رسید!

حافظه تاریخی برای سیاسیون اهمیت زیادی دارد. چند سال پیش علنا اعلام شد که جنگی سراسر منطقه را خواهد گرفت  و همه چیز منطقه تغییر خواهد کرد و چنین شد.

در اساس جنگی که از افغانستان شروع شده بود به  ایران و عراق رسید ولی بهر شکل ایران توانست خود را از مهلکه نجات بدهد. اما سایر کشورهای درگیر یک به یک بطور وحشتناکی ضربه خوردند و یا از هم پاشیدند.

ایران در این بحران ها با الگو برداری از غرب و مخصوصا ً آمریکا، به ایجاد مراکز تحقیقاتی ( اتاق های فکر که در اساس هر کدام باندازه یک دانشگاه است) پرداختند. این مراکز به ایران اجازه می دهد تا برنامه های نزدیک تری به واقعیات و برای برخورد با بحران های بین المللی بریزد و حتی از جنگها و بحران ها بگریزد.

تحریم ها نیز به ایران کمک کرد تا پولهای کمی از ایران به بانک های آمریکا ریخته و آن پولها بلوکه بشوند.

تحریم ها همچنین دلیلی شد که آنها نتوانستند تعداد قابل توجهی از ایرانیان را به بردگی و یا خیانت بکشند و بوسیله آنها درایران و منطقه جنگ براه بیندازند.

اما شیوخ عربستان میزان تولید و فروش نفت را بالا بردند. در نتیجه هرچه پولهایشان در بانک های صهیوینستی بیشترمی شد وابستگی آنها به پولهایشان زیادتر می گردید، آنهم پولی که دسترسی به آن ممکن نبود و نیست و همین امر آنها را به خدمتگزار و در نتیجه ” مسلمانان صهیونیست ” تبدیل کرد.

اشاراتی مختصر به بعضی نکات:

غرب مدتی است که متوجه شده  دیگر توان ادامه مبارزه و درگیری با ایران را ندارد و اگر بخواهد به این کار ادامه بدهد تمام نقشه ها و برنامه هایش متوقف و در نهایت به شکست خواهند انجامید. در نتیجه تلاش می کند تا بنوعی مشکلش  را با ایران حل کرده و به بقیه برنامه ها بپردازد که از آن جمله برخورد با روسیه و شروع جنگ در عربستان است.

ترکیه داستانش دیگر است زیرا نه تنها بنیان های اقتصادی آن کشوردردست غربیها و صهیونیستهاست بلکه دولت آن نیز چند دسته بوده و هرکدام هم وابسته به یکی از این کشورها و یا قدرتهاست.

همکاری با ایران در حل قضیه اتمی و بحران داعش درعراق، کمکی به غرب برای تحریم روسیه شده است.

غرب اکنون یک درگیری اساسی با روسیه پیدا کرده است. اما نمی تواند هم زمان با روسیه و ایران درگیر بشود زیرا نه تنها توان آن را ندارد، بلکه این کار به نزدیک تر شدن این دو کشور می انجامد که ممکن است در نهایت به یک اتحاد استراتژیک میان آنها بینجامد و روسیه را ناگزیر کند ایران را هرچه زودتر به عضویت کنفرانس شانگهای بپذیرند و از آن فراتر اعضاء کنفرانس مجبور شوند یک سیستم مالی جدید بوجود آورده و اتحادیه نظامی قوی در کنار آن ایجاد بکنند. در نتیجه باید شکافی میان آنها ایجاد کرد و برای ایجاد آن و ادامه دخالت در خاورمیانه، غرب باید رابطه با ایران را خوب بکند.

اجازه ورود ایران به جنگ در عراق برای زمینه چینی حمله به عربستان است.

از مدتی پیش آرام آرام زمینه چینی ها و اتهام هائی برای کشاندن پای عربستان سعودی در بعضی مسائل و مشکلات منطقه و جهان شروع شد. اکنون  با آمدن داعش در عراق این زمینه چینی ها بصورت نیمه علنی نیمه مخفی عمل می کند. همه جا داعش را به عربستان نسبت می دهند؛ و از طرفی اجازه می دهند تا ایران در عراق وارد جنگ بشود و حتی او را بنوعی قهرمان آزادی بخش عراق نیز نشان می دهند.

جنایات داعش و از طرفی کارهای غیر معقول و منفور آنها ( مثلا در نابودی میراث تاریخی بشری در عراق) نشان می دهد که حتی دولتهای عربستان و ترکیه نیز کنترل کامل براین نیرو را ندارند، ولی آنچنان در دام خود تنیده گیرکرده اند که نمی توانند کاری بکنند. اما همزمان باید این نکته را هم در نظر داشت که اسرائیل و آمریکا در هدایت داعش در پشت پرده ( حتی جنایات و کشتارها و تخریب اماکن تاریخی) نقش اساسی دارند و با این اعمال هر چه بیشتر زمینه برای محکومیت عربستان محکم تر و آماده تر می شود.

در کنار این مسئله، ترکیه و عربستان و از آنها عقب مانده تر اردن  ابدا ً همانند ایران عمل نکردند و آنها از موسسات ملی تحقیقاتی ِ قوی و بزرگ برخوردار نیستند تا بدانند چه کرده اند، چه نیروهائی در منطقه دست دارند و… و در نتیجه چه باید بکنند.

بزودی نقشه غرب پیاده خواهد شد و با جنگ داخلی و یا به اصطلاح انقلاب مردم برای دمکراسی و حقوق بشر در عربستان و کشتن شیوخ، پولهای آنها را در بانک های صهیونیستها در آمریکا ( که مبلغی  بیشترهزار میلیارد دلار نقد است) را به جیب می زنند و شاید همین مقدار سرمایه های آنها در غرب مانند ساختمان ها و صنایع و… را مفت و مجانی صاحب می شوند.

شیوخ عربستان ناتوان شده و خود را در تنگنا گذاشته اند و هیچ راه گریزی نمی بینند. از یک طرف زنگ خطر جنگ داخلی و نابودی خود را می شنوند واز طرف دیگر ایران کشور همسایه که می تواند تنها حامی اشان باشد را با فشار اربابان صهیونیست نمی توانند بپذیرند.

آمریکا در جنگ با ایران شکست خورد.

اظهارات وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه تنها راه حل بحران سوریه مذاکره با بشار اسد می باشد، نتیجه شکست آمریکا در برابر ایران در منطقه است. جنگ ایران و آمریکا ( اسرائیل) در قالب جنگ های منطقه (آمریکا با کشورهای منطقه) روی داد که با شکست هائی که از ایران در تمامی این کشورها خورد، مجبور شد جام زهر را بنوشد و با ایران صلح بکند. حاصل این صلح نیز کنار آمدن در باره پرونده هسته ای ایران و نیز پایان درگیری های نظامی با ایران است که یکی از آنها همین پایان جنگ در سوریه می باشد.

ایران نباید فریب بخورد و روسیه را از دست بدهد.

برای این دو همسایه بزرگ، بسیار مهم است که پشتیبان یکدیگر باشند و در این دنیائی که صهیونیستها با ایجاد بانکهای بزرگ، پول تمامی مردمان جهان را در اختیار گرفته اند و ضمن کنترل جهان، هر مقدار هم بخواهند به اعضاء گروه خودشان وام می دهند (و در نتیجه صاحب صنایع و تجارت بیشتری می شوند)؛ باید میان این دو همسایه بزرگ روابطی بسیار قوی تر آنچه هست ایجاد گردد.

اسفند ماه 1393   مارس 2015                     جنبش روشنفکری – ایران

info@intellectualism-movement-iran.com

www.intellectualism-movement-iran.com

مسئله اتمي ايران و رابطه آن با اسرائيل


رابطه مسئله اتمی ایران با جنگ و صلح با اسرائیل

پس از چند سال که موضوع هسته ای ایران گره خورده بود ظاهرا ً این گره دارد باز می شود.

ولی:

این گره چه بود؟

چرا ایجاد شد؟

چرا دارد باز می شود؟

به چه قیمتی ایجاد شد؟

به چه قیمتی باز می شود؟

آیا اساسا ً هسته ای شدن ایران مسئله اصلی بود؟

پس از انقلاب سال 1357  رژیم ایران دو جریان مهم قدرت در جهان ( فراماسیونری و صهیونیسم) را از قدرت در ایران انداخت و در نتیجه جنگی آشکار و نهان میان آنها درگیر شد.

در اولین اقدام آنها ( مخصوصا ً صهیونیست ها) عراق را به جنگ با ایران واداشتند و از این نظر آنها یک جنایتکار بزرگ بین المللی به حساب می آیند. زیرا باعث کشته شدن مستقیم چند صد هزارنفر و مرگ غیر مستقیم بسیاری دیگر و در کنار آن آوارگی، فقر و فلاکت مردمان این دو کشور شدند.

در واقع مجموعه جنایات صهیونیستها و اسرائیل  آنها را به بزرگترین جنایتکاران قرن بیستم تبدیل کرده است. و در همین اوایل قرن بیست و یکم نیز آنها رکورد دار جنایت در جهان هستند.

ایران بعد از بیشتر از یک قرن، وارد یک جنگ شد؛ آنهم جنگی که به زعم بسیاری سومین جنگ بزرگ قرن بیستم بود. ایران توانست از این جنگ جان بدر ببرد و حتی مجبور شد به نظامی گری روی بیاورد که تحولی بسیار اساسی در کشور ایجاد کرد.

آنچه مسلم است بسیاری از علوم  ابتدا در ارتش بکار می رود. در نتیجه ایران در بسیاری از علوم عملی و تکنیکی ناخواسته سر برآورد و البته در این راه گسترش علم در دانشگاهها چراغ راه و عصای دستش بود.

درگیری با اسرائیل که مرکز صهیونیسم جهانی بود برای ایران مشکلات مختلفی ایجاد می کرد که تنها یکی از آنها استفاده صهیونیستها از تمام قدرت تبلیغاتی اشان در تمام جهان بود تا چهره ای را که می خواستند از ایران به جهانیان عرضه بکنند.

چند چیز که باعث خشم اسرائیل و مستعمره اش آمریکا نسبت به ایران شد

1- فروش نفت به ارزهائی غیر از دلار.

2- دعوت عربستان و سایر کشورهای اسلامی به تاسیس بانک اسلامی که یکی از بزرگترین خطرها برای بانک های صهیونیستی بود. دلارهای کلان نفتی چنانچه  وارد بانک های صهیونیستی نمی شد بلکه برعکس وارد بانکی اسلامی می شد می توانست خطر تقویت مسلمانان بر علیه اسرائیل را حتمی بکند. پس اسرائیل تمام نیروی خود را بکار برد و با همان سلاح ِ بانک و گرو کشیدن پولهای شیوخ عرب آنها را به برده و مسلمان صهیونیست تبدیل کرد.

3- حمایت از فلسطین.

4- ایران همچنین سعی کرد تا با ایجاد بعضی معاملات نوعی نزدیکی و پیوند غیر قابل تفکیک با کشورهای مسلمان همسایه جنوبی برقرار کند. مثلا ً فروش آب رودخانه به بعضی کشورها که در نتیجه ایجاد هرگونه جنگی موجب قطع آب می گردید پس این خود دلیلی می شد که این کشورها از جنگ پرهیز بکنند. همچنین فروش گاز به کشورهائی دیگر و بعضی ازاین دست سیاست ها که برای غرب بسیار خطرناک می نمود زیرا آنها تمام قدرت، ثروت و درآمدشان از دشمنی این همسایگان با یکدیگر است. دوستی و اتحاد و رویهم گذاشتن نیروهای این مردمان قدرتی بزرگ ایجاد میکرد. در نتیجه با تمام قوا به این سیاست حمله کردند و تا کنون با ایجاد جنگ به اصطلاح اسلامی میان مسلمانان، موفق شده اند.

جنگ در تمامی کشورهای اطراف ایران، نظامی شدن ایران را تشدید و در واقع امری اجتناب ناپذیر کرد.

ایران برای سالیان با دفاع از فلسطین و برای سرنگونی اسرائیل خود را درگیر مسائل ومشکلات زیادی کرد. از جمله اینکه اسرائیل ِ صهیونیستی و کشورهای تحت سلطه اش ( تمام غرب و شیوخ صهیونیست)، نیرویشان را برعلیه ایران متمرکز کردند که در نتیجه تحریم ها  بر ایران اعمال شد.

با توجه به نکته فوق کاملا آشکار می شود که چرا اکنون مسئله بر داشتن تحریمها به سرعت پیش میرود.

داستان سبزها، دولت روحانی و رابطه آن با اسرائیل

در دومین دوره دوم انتخابات ریاست جهموری احمدی نژاد، یک جناح بصورت کاملا ً آشکار در تظاهرات بر علیه احمدی نژاد و دولت او شعار هائی دادند و تا حد حمله به فلسطین و لبنان پیش رفتند. این جریان که به سبزها معروف شدند مورد حمایت تمام و کمال اسرائیل و مستعمره هایش قرار گرفت.

از زمانیکه که طرفداران همین تفکر( به ریاست جمهوری حسن روحانی)، دولت را به دست گرفته اند به سرعت شعارهای ضد آمریکا و اسرائیل حذف شدند  و در واقع سیاست دولت جدید از ضدیت (حداقل علنی)  با اسرائیل کناره گرفت.

در آخرین مورد که همه داستان کاملا عیان شد حمله ارتش اسرائیل به یک اتوموبیل حامل بعضی سران حزب الله لبنان( مخصوصا ً پسر عماد مغنیه) و یکی از سرداران سپاه بود که آنها همه به قتل رسیدند. ایران شعاری اعتراضی داد و اسرائیل برای اولین بار در طول تاریخش به نوعی معذرت خواهی کرد و گفت که ابدا ً هدفش کشتن این افراد نبوده و اشتباهی رخ داده است!!! که چنین شیوه برخوردی از اسرائیل کاملا تعجب  برانگیز بود؛ ولی هیچ نیرو و یا شخصی عکس العملی  در این خصوص نشان نداد و حرفی و تحلیلی ارائه نکرد. ایران با کمک حزب الله برای انتقام جوئی تنها به یک پاسگاه اسرائیل حمله ضعیفی کرد و اسرائیل نیز هیچ عکس العملی نشان نداد و داستان به همین جا خاتمه یافت. در حالیکه در حالت عادی و در تمام طول تاریخ اسرائیل، این کشور برای کمتر از این چند ده تن را قتل عام می کرد و انتقامی سخت می گرفت.

بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران و با روی کار آمدن آقای حسن روحانی سیاست ایران تغییر کرد.

1- ایران فلسطین را نیمه رها کرد. همین نکته اصلی و کلید حل مشکلات اتمی ایران با غرب است.

2- ایران حزب الله لبنان، سوریه وعراق را به عنوان محور اصلی برای خود حفظ کرد. به این طریق می تواند تا دریای مدیترانه را داشته باشد. ایران در این مدت هیچگاه از فلسطین (برخلاف زمان احمدی نژاد) به عنوان خط قرمز نام نبرد.

اشتباهات و مشکلات عمده فلسطینیان

بزرگترین مشکل فلسطینیان عدم انسجام است. این عدم انسجام در شکل عدم مدیریت واحد و متشکل و عدم داشتن برنامه ای دقیق و منسجم خلاصه می شود.

در میان فلسطینیان نیروهائی که برای کشورهای مختلف مانند عربستان و سایر کشورها ی ثروتمند عربی، ایران، آمریکا و بعضی کشورهای غربی و شرقی و حتی اسرائیل کار، جاسوسی و یا حتی جنگ می کنند وجود دارد.

این آشفته بازار باعث می گردد تا فلسطینیان با مشکل اساسی برای بیرون راندن مهاجمان صهیونیست روبرو باشند. مسلما تا این مشکلات وجود دارد امید چندانی به پیروزی فلسطینیان نمی رود.

پایان سخن

تمام ماجرای اتمی ایران در کلیت و اختصار همین بود.

اسرائیل بر این باور است که با پایان حمایت های ایران از فلسطینیان برای جنگ با اسرائیل، بتواند خود را تثبیت کند.

از جانبی دیگر آمریکا در جنگ های فرسایشی به سرعت از مقام اول و بلا منازع در جهان سقوط کرده و به سرعت به طرف قدرت دوم و حتی پائین تر می رود. این ضربه ای که به آمریکا خورده بازده اش را مستقیما ً به اسرائیل و صهیونیستها نیز منتقل می کند. در نتیجه آنها امیدوارند در یک صلح با ایران به دوران طلائی گذشته باز گردند.

در نتیجه اگر هم اکنون و در جریان مذاکرات اتمی  ایران و 5+1 ، دولتمردان کشورهای اسرائیل، ایران، آمریکا و فرانسه شعارهائی می دهند هدف اشان:

1- شاخ و شانه کشیدن برای یکدیگر است تا امتیاز بیشتری بگیرند.

2- گمراه کردن مردم و حتی سیاسیون کشورها در دره های بالاست تا به نکاتی که در اینجا آورده شد فکر نکنند.

در همین رابطه است که می توان دید چرا مسئله 10 – 15 سال وقفه در مسائل اتمی ایران مطرح میشود. برای یافتن پاسخ باید چند احتمال را در نظر گرفت:

1- تا آن زمان آنقدر علم و سلاح های نظامی بالا می رود که بمب اتمی بی ارزش به حساب می آید.

2- در این مدت اسرائیل آنقدر یهودی وارد و فلسطینی اخراج کرده که دیگر نیروی قابل توجهی درون آن کشور برای مبارزه و بیرون کردن یهودیان و خواستن کشوری فلسطینی وجود ندارد.

اما اسرائیل به واسطه جنگ هائی که در منطقه به راه انداخته نیروهایش (یهودیان) را در کشورهای منطقه از دست داده است؛ زیرا آنها مجبور شدند بعد از این جنگ ها از این کشورها فرار بکنند.

از جانب دیگر کشورهای دیگری مانند روسیه، چین، ایران، هند و… به این نتیجه رسیده اند که برای رهائی از سلطه غارتگران بزرگ صهیونیست راه های عملی پیدا بکنند که اتحاد است.

این اتحاد خود را در بزرگترین و مهم ترین حرکت در تشکیل بانک ها نشان می دهد. تبادلات تجاری بدون نیاز به دلار و بانک های صهیونیستی، اصل رهائی از سلطه و استثمار و استعمار عصر کنونی است. در کنار آن اتحاد های نظامی، تجاری، کمک های صنعتی و علمی از مهم ترین هاست.

بازیهای سیاسی، شطرنجی است که در آن تنها دو نفر بازی نمی کنند بلکه همه کشورها بر سر میز نشسته اند و هرکدام بر مبنای توان خود حرکتی می کنند.

در این بازی هر چند ممکن است حرکتی برای کمک به دوستی باشد ولی شاید در کوتاه و یا دراز مدت به ضرر او تمام بشود.

تنها حرکتی شانس موفقیت دارد که دسته جمعی، بسیار دقیق و هم آهنگ انجام شود.

ژوئن 2105    تیرماه 1394

جنبش روشنفکری – ایران

info@intellectualism-movement-iran.com

www.intellectualism-movement-iran.com

نگاهي به حل مناقشه اتمي ايران و تاثير آن بر منطقه و جهان


حل مناقشه اتمی ایران و

تاثیر آن بر منطقه و جهان

سه شنبه14 ژولای 2015 پس از سالها نشست، مذاکره و جدل و در نهایت 18 روز جلسات بدون وقفه  وزرای خارجه 5+1 و ایران؛  بالاخره اعلام شد که برای حل مسئله هسته ای ایران توافقی صورت گرفته است.

در طی این آخرین دور از جلسات و مخصوصا روزهای آخر و اکنون بعد از پایان کار، صحبت ها و تحلیل های بسیاری از جانب متخصصین سیاسی و علوم اتمی ارائه شده است. حتی کسانیکه کمترین دانش و اطلاعی از این امور ندارند آنها نیز هر کدام دین خود را ادا کردند و چیزهائی گفتند و نوشتند که البته حق مسلم تمام مردمان است که نظرات خود را ابراز نمایند.

اما آنگاه که نگاه مغرضانه و گروه گرایانه باشد، از فهم واقعیات ِ گذشته و آینده کاملا ً به دور می افتیم.

در اینجا تلاش می شود تا چند نکته اصلی تاثیر گذار مورد بررسی قرار بگیرد. مسلما ً در چنین مسائلی بسیاری از اطلاعات بیرون نمی آید و در نتیجه ورود به جزئیات امکان پذیر نخواهد بود. از طرف دیگر هدف این نوشته نیز وقایع نگاری نیست تا نیازی به جزئیات باشد.

زمینه های ضرورت دانش و سلاح اتمی

ایران برای بیشتر از یک قرن نه جنگی داشت، نه ادعای مالکیت بر کشوری را میکرد و نه به کشوری تجاوز کرد. حتی بحرین را به سادگی هرچه تمام تر و بی سروصدا داد. اما پس از انقلاب  بهمن 1357 و درگیری رژیم حاکم با قدرتها جهان و بیرون کردن صهیونیستها و فراماسیونرها از ایران مشکلات خاصی  پیدا شدند.

در اساس مردم ایران استقلال اقتصادی – سیاسی از سلطه غرب را می خواستند اما صحبت های اولیه رژیم مبنی بر صدور انقلاب فرصت مناسبی به قدرتهای غربی و اسرائیل برای ضربه زدن به ایران را داد و در این راستا صدام حسین را به جنگی طولانی و فرسایشی با ایران واداشتند.

عراق در جنگ علیه ایران علیرغم تمام حمایت های غرب شکست خورد و در نهایت جنگ میان ایران و عراق تمام شد. اما همین جنگ طولانی 8 ساله باعث گردید تا روحیه نظامی تقویت شود. از جانب دیگر دیدگاه سلطه طلبانه صهیونیسم حاکم بر غرب در تمام کشورهای اطراف ایران جنگ براه انداخت و تمام منطقه نظامی – جنگی شد.

تا اینجا به زمینه هائی که باعث گردید فکر داشتن سلاح های پیشرفته و مخصوصا اتمی در منطقه و از جمله ایران ایجاد بشود پرداخته شد.

از دوران مدیریت اصلاح طلبان یا هاشمی رفسنجانی و بعد خاتمی، برنامه ساختن موشک و سلاح های پیشرفته و حتی سلاح اتمی  در دستور کار قرار گرفت.

حضور نظامی مستقیم آمریکا در منطقه هزینه های مالی و جانی گزافی برایش داشت در حالیکه این جنگ های فرسایشی هیچ چیز اساسی برایش نداشت و برعکس حتی کشورهای  همسایه ها خود در آمریکای لاتین را هم از دست داد.

 بیشترین هزینه را حمایت ایران از نیروهای افغان و عراق ( وبعد سوریه) برایش ایجاد می کرد. شعارهای ضد اسرائیلی و تشدید جو و روحیه و حرکات ضد اسرائیل نیز  برای این کشور سنگین بود.

در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد سرعت ساخت سلاح ها و مخصوصا علوم اتمی بسیار بالا گرفت. همین مسئله باعث می گردید که مسئله اتمی ایران حل نشود.

در واقع در آن شرایطی که ایران در مراحل ابتدائی بود چیزی برای ارائه در مذاکرات نداشت و همانطور که غربی ها اعلام میکردند ایران وقت کشی می کرد تا دانش و تکنولوژی اتمی اش به نقطه غیر قابل بازگشت برسد تا بتواند در مذاکرات قدرت چانه زنی داشته باشد.

در چنین شرایطی بود که غرب تمام نیرو و حملاتش را روی احمدی نژاد متمرکز کرد تا جائیکه از کوره در رفته و حتی به لباس احمدی نژاد ایراد می گرفت، عملی احمقانه که نشانه ضعف  آنها بود. همه دنیا و تاریخ شاهد آن است که گاندی با یک لنگ زندگی می کرد.

قرار نیست همه مردم و مخصوصا روسای دولتها در جهان از همان طراح و خیاطی که برای روسا و ثروتمندان آمریکا لباس درست می کنند لباس خود را تهیه کنند!!! این افکار مسخره یعنی اینکه دیکتاتوری و زور گوئی تا مغز استخوان آنها نفوذ و آنها را کور و احمق کرده است!!!

تغییرات بوجود آمده در سالهای اخیر و تاثیر آن بر مذاکرات

در سالهای اخیر دوران جدیدی بوجود آمد. ایران از جنبه دانش و پیشرفتهای اتمی به نقطه غیر قابل بازگشت (حرفی که احمدی نژاد به غرب زد) رسیده بود که حاصل تلاش یکی دو دهه بود و بیشترین زحمت آن نیز بر دوش دولت احمدی نژاد بود. و بهمین دلیل تحریم ها اعمال شد ولی علیرغم تمام تحریم ها ایران توانست از جنبه های مختلف خود را حفظ کند و در کنار آن با تقویت بعضی نیروهای منطقه، آمریکا را کلافه بکند بطوریکه مجبور به ترک افغانستان و عراق شد.

نباید از یاد برد که ایران یک کشور بسیار استراتژیک و شاید استراتژیک ترین کشور است در نتیجه بعضی کشورهای دیگر(مخصوصا روسیه) حاضر نبودند که ایران در برابر غرب،  سر و یا کمر خم کند در نتیجه به ایران کمک های نظامی ( مخصوصا در دستیابی به بعضی سلاح های استراتژیک)- اقتصادی و سیاسی می کردند.

1- شرایط پیچیده ای که مخصوصا ً در یک سال اخیر در منطقه ایجاد شد کار را به جائی رساند که شاید هیچ کشوری نمی دانست چه باید بکند و چه خواهد شد و به نوعی ترسی همگان را فراگرفت.

2- قدرت گیری کنفرانس شانگهای و بریکس و حرکت های بسیار سریع و گسترده این دو قدرت باعث ترس بیشتر غرب می شد. آنها بیشتر از این می ترسیدند که ایران بعنوان بالانس قدرت در جهان کاملا به طرف شرق برود و در نتیجه آنها قدرت اول جهان بشوند.

3- تضعیف آمریکا در جنگ های فرسایشی بطوریکه این کشور از قدرت بلامنازع اقتصادی – نظامی و سیاسی سقوط کرد. این نکته حتی بر اقتصاد اروپا نیز تاثیر منفی گذاشت.

4- شروع درگیری علنی میان صهیونیست ها و فراماسیونرها که قدرت مطلق و  یک پارچه در غرب را که در دست صهیونیستها بود، ازدست او گرفت و دو دستگی آشکار ایجاد شد.

ایران چه چیزی برای چانه زنی داشت!

نکات گفته شده در بالا باضافه مجموعه ای از فاکتورهای ریز و درشت دیگر باعث گردید تا کشورهای قدرتمند جهان تصمیم بگیرند مسئله اتمی ایران را حل کنند؛ تحریم ها برداشته شود و گشایشی در مسائل منطقه و جهان ایجاد گردد.

طی 18 روز جلسات فشرده که در تاریخ دیپلماسی جهان نادر است قدرتهای مختلف هر کدام سهمی میخواستند و مسلم بود که هیچ کدام پیروزی تمام و کمال به دست نخواهد آورد و در واقع پیروزی متعلق به همه است.

در این جلسات اگر ایران چیزی در دست نداشت قادر به چانه زنی نبود.

ایران دو راه در پیش داشت:

1- شرکت در مذاکرات جهت حل مسئله. در این صورت او نیز می بایست همانند سایرین از بعضی مواضع عقب نشینی بکند.

2- مذاکرات را به بازی بگیرد و به سرعت به ساخت بمب اتمی بپردازد.

ولی ایران به واسطه دست یابی به بعضی تکنولوژی های پیشرفته نظامی ( اتمی و موشکی و…) که بیشترین آنها در زمان احمدی نژاد حاصل شده بود و همچنین قدرت و نفوذ ایران در بعضی کشورهای منطقه و اهمیت استراتژیک بودنش مخصوصا ً برای همسایه بزرگ (روسیه)؛ می توانست قد علم کند و حرفی بزند.

مسلما هیئت ایرانی اگر این چیزها را (که بیشترین قسمت نظامی اتمی آن حاصل دوران احمدی نژاد است) در دست نداشت هر چقدر هم خبره تر از این می بود باز هم به بازی گرفته نمی شد. کمااینکه آقای حسن روحانی هم دردورانی که مسئول مذاکرات بود نتوانسته بود کار را به جائی برساند.

 زیرا:

1- شرایط جهانی آماده نبود.

2- برگ های امروزی را در دست نداشت.

اما اکنون که توافقی انجام گرفته هرکدام از طرفین چیزی را در رسانه ها می گوید که شاید به نظر برسد دوگانگی میان حرفهای طرفین وجود دارد. ولی شاید موضوع ساده تر از اینها باشد چرا که هرکدام فقط آن قسمتی را که بُرده است می گوید و از آن قسمتی که مجبور بوده عقب نشینی بکند چیزی نمی گوید. درست همانند فروشندگان و یا برنامه های  تبلیغاتی که فقط محاسن کالا را می گویند.

نتیجه

آنچه در این جلسات طولانی و مخصوصا آخرین آنها صورت گرفت فقط  بررسی و حل مسئله اتمی ایران نبود بلکه هدف فراتر از اینها و به نوعی تقسیم قدرت در جهان، حل مسئله جنگ در منطقه خاورمیانه و حتی شمال آفریقا و بسیاری کشورهای دیگر و حل مسائل اقتصادی کشورها بود. زیرا غرب نیز نیازمند بازار 70- 80 میلیونی ایران و همچنین سایر کشورهائی است که بر اثر جنگ های فرسایشی فقیر شده اند و نمی توانند به غیر از محصولات نظامی خرید دیگری بکنند. در نتیجه غرب نیز از مبادلات تجاری سود خوبی خواهد برد و بیکاری و بحران در آنجا کاهش خواهد یافت.

بهمین دلیل دیده می شود که هنوز توافق کامل نشده بود که شرکتهای غربی به ایران هجوم آوردند و اکنون که تنها اندکی از توافق می گذرد شرکتهای بزرگ آمریکائی نیز هجوم می آورند.

 همچنین بعید به نظر نمی رسد که بزودی سفارت آمریکا در ایران گشایش یابد. امری که اجتناب ناپذیر است و دیر یا زود باید صورت بگیرد.

از طرفی دیگر معلوم نیست که آیا فقط مونوپول های غربی هستند که وارد ایران می شوند و یا اینکه جائی هم برای ورود مستقیم کالاها و سرمایه داران ایرانی به غرب آنهم بدون زیر کلید رفتن منوپولهای غربی،  باز شده است.

در  فاکتورهائی که باعث حل مناقشه هسته ای شد باید اختلاف میان فراماسیونری با صهیونیستها را هم دید. برای مدت یک قرن صهیونیستها توانسته بودند فراماسیونری را عقب گذاشته و در نتیجه غرب را کاملا ً زیر سلطه بگیرند ولی اکنون و با شکست های نظامی آمریکا در منطقه که تماما ً برنامه های صهیونیستها بود، فراماسیونری سربلند کرده است و برتری خود را می خواهد.

ورود شرکتهای مختلف بین المللی که صاحبان آن هر لحظه ممکن است تغییر یابد پای صاحبان صهیونیست و فراماسیون آنها را هم به ایران باز می کند که تغییری در سیاست وسیستم اقتصادی کشور را می طلبد. اما ظاهرا ً این مسئله را از قبل رهبران رژیم  پذیرفته اند.

ورود توریست که به آن بها داده می شود نیز تاثیرات زیادی بر فرهنگ جامعه خواهد گذاشت.

در نتیجه برای بررسی همه جانبه دلائل و پی آمدهای این توافق باید فاکتورهای ریز و درشت بسیار زیادی را در نظر گرفت.

به نظر می رسد پس از چند دهه جنگ، از این پس چهره منطقه دگرگون شود  و جهان و روابط بین المللی  نیز وارد مرحله جدیدی بشود.

جابجائی قدرت و پیدائی قدرتهای آسیائی جای شک ندارد و از این پس دوران جهان چند قطبی آغاز می شود. اما زمان پایان آن و شروع دوران جدید دیگری معلوم نیست.

تیر ماه 1394    ژولای 2015

 جنبش روشنفکری – ایران

info@intellectualsim-movement-iran.com

www.intellectualism-movement-iran.com

کودتای ترکيه و مسائل منطقه


مسائل منطقه و کودتای ترکیه

جمعه شب 15 ژولای 2016 کودتایی نظامی در ترکیه انجام گرفت که به شکست انجامید.

آنچه در منطقه خاورمیانه می گذرد و در رابطه با آن چند حادثه به اصطلاح تروریستی در غرب از نکات قابل توجه در وضعیت کنونی جهان است.

وقایع منطقه از همان شروع جنگ میان ایران و عراق همواره بدنبال یکدیگر زنجیر وار ادامه دارد و به مجرد اینکه یکی در حال اتمام است دیگری شروع می شود. در این اواخر ماجرا از آنچه نام دروغین بهار عربی گرفت شکل تازه ای گرفت و در تمام کشورهای شمال آفریقا پیروز شد تا اینکه به سوریه رسید.

اما؛ وضعیت حکومت سوریه با امثال لیبی و عراق و رهبرانشان قذافی و صدام حسین کاملا متفاوت بود؛ زیرا ایران نگران بود که  این جنگ می تواند نشانه آن باشد که هدف بعدی حزب الله لبنان و سپس خود او است و چون از قبل  با سوریه پیمان نظامی داشت در نتیجه  به همراه حزب الله لبنان با قاطعیت به دفاع از سوریه برخواست.

شکست برنامه های قدرتهای جهانی ( غربی) در سوریه باعث گردید تا برنامه دیگری را به اجرا بگذارند و به یکباره نیروئی به نام داعش سر برآورد که همه را سردرگم کرد که این چیست و از کجا پیدا شد و چگونه اینچنین به سرعت توانسته پیش برود و قسمتهای بزرگی از سوریه و عراق را تحت اختیار خود بگیرد!؟

اما همین حمله داعش به عراق و سوریه عزم ایران را در مقاومت جزم تر کرد؛ زیرا اینبار خطر جدی تر و کاملا نزدیک  شده بود.

روسیه می دید شکست عراق و سوریه و فرجام ناگزیر آن یعنی جنگ در ایران، قدرتش را کاملا زیر سئوال خواهد برد؛ پس خود را مجبور دید که مستقیما ً وارد جنگ بشود.

چین نیز در واقع مخالف قدرت غرب بود ( که پشت همه این ماجراها پنهان شده بود) و او نیز همانند روسیه فکر می کرد، اما مستقیما وارد جنگ نشد بلکه حمایت های خود را به نوع دیگری نشان داد.

در نتیجه اتحادی استراتژیک و تعیین کننده میان ایران، روسیه، عراق، سوریه و حزب الله لبنان به صورت علنی ایجاد و به همه جهان اعلام شد. این یک اتحادیه نظامی بسیار قوی و تعیین کننده در منطقه بود که از حمایت ضمنی چین و شاید تعداد زیادی از کشورهای دیگر نیز برخوردار بود.

این اتحاد و حملات مستقیم روسیه در جنگ سوریه برای قدرتها بزرگ غربی کاملا مشخص نمود که تمام برنامه هایشان در سوریه شکست خورده و باید یک برنامه جدید ( پلان بی) را اجرا کنند.

بنظر نمی رسد غرب بر این باور می بود که ممکن است وقایع به این شکل تغییر کند و یکباره با حضور نظامی روسیه در سوریه روبرو بشود. مخصوصا با هدف قرار دادن یک هواپیمای این کشور در سوریه  یکباره روسیه بصورتی  گسترده در جنگ شرکت کرد و در نتیجه همه معادلات نظامی – سیاسی غرب را بهم ریخت.

در چنین شرایطی ” پلان بی” غرب دیگر کارآیی نداشت، اما آمادگی  برنامه ریزی دقیق برای جایگزینی “پلان بی” را هم  نداشت؛ زیرا شرایط به گونه ای غیر منتظره تغییر کرده بود؛ پس با سرعت و با محاسبات دیگری طرح نقشه جدیدی ریخته شد که کاملا ً آشفته بود و آینده نگری دقیقی نداشت.

از جانبی دیگر هرچند داعش این نیروی خرافی از همان ابتدا چهره ای پست و سخیف و بسیار خشن از خود نشان داد اما با طولانی شدن برنامه حمله داعش برای  تسلط بر عراق و سوریه، بعضی  نیروهای  این جریان که وارث و جانشین طالبان و القاعده بود ( این نیروها جایگزین یکدیگر می شود و زمانیکه ماموریت یکی به پایان میرسد افراد و سلاح ها و… آنها به نیروی بعدی منتقل می شود) فکر می کردند سازمانشان مستقل است پس چهره وحشی خود را به غرب نیز نشان دادند؛ زیرا لایه های پائین این نیروها به سختی می توانند متوجه باشند که نیروی اصلی که آنها را ایجاد کرده همین قدرتمندان جهانی و صاحبان بانک ها، صنایع و… در غرب هستند. در نتیجه دستوراتی داده شد و تهییجاتی صورت گرفت که بعضی افراد مستقل و بدون وابستگی سیستماتیک و رسمی به داعش شخصا وارد عمل شدند که در نتیجه آن وقایعی مانند راندن کامیون بر روی مردم عادی درشهر نیس (فرانسه)، حمله به مسافرین عادی در یک قطار در آلمان، انفجار انتهاری در آلمان و… را شاهد هستیم که ممکن است ادامه پیدا بکند.

باید متوجه بود که از این دسته مردمانی که باور کرده اند وقایع و کشتار میلیونی و فقر و بدبختی در منطقه بر عهده غرب است و اگر داعش موفق بشود آنگاه اوضاع منطقه و جهان شاید بهشتی گردد، وجود دارند؛ و  بطور حتم مقداری از گناه یا تقصیر این اعمال تروریستی بر عهده همین کشورهاست.

کودتای نظامی در ترکیه

مسلم آنکه تا وقتی اخبار کامل و دقیق در اختیار نباشد تحلیل سخت است مخصوصا ً اینکه دیده می شود گزارش ها متفاوت و در مواردی متناقض است و بعضی نیز مانند اسرائیل (که می تواند جزو عوامل اصلی ماجرا باشد) سکوت کامل کرده است. لیکن آنچه تاکنون توسط نیروهای مختلف گفته شده را باید کنار هم قرار داد تا به نتیجه رسید.

برای این چنین بررسی باید به چند ماه پیش باز گشت:

1- حملات هوائی روسیه به داعش و قطع ارسال نفت آنها( که البته مقداری هم از طرف کردها ارسال می شد و پول آن تقریبا تماما به جیب رهبران کرد و نه مردم کرد می رفت) فشار اقتصادی را برجناح های جنگ افروز منطقه وارد کرد.

2- ضربات نظامی روسیه و هم زمان پیشروی نیروهای دولتی سوریه (با حمایت هم پیمانان)، نیروهای داعش را تضعیف کرد.

3- کشتارهای داعش چهره اش را در میان جهانیان منفور کرد و دیگر نمی توانست مانند پیش عنوان نیروی نجات بخش داشته باشد و این ضربه به سایر نیروهای مخالف دولت بشار اسد  نیز وارد شد.

4- ترکیه با روسیه بصورت جدی درگیر شد و یک هواپیمای نظامی این کشور را سرنگون کرد که کار را به جاهای سخت کشاند بطوریکه تقریبا ً تمام روابط دو کشور قطع گردید و به این ترتیب درآمد اصلی ترکیه که از توریست بود از میان رفت. همچنین به دلیل امکان درگیری دو کشور ناتو مجبور شد موضع گیری کند و اعلام نماید که از ترکیه در صورت بروز چنین جنگی حمایت نخواهد کرد که در واقع نوعی التیماتوم به ترکیه برای عدم ورود به جنگ در هر حدی بود.

5- مجموعه ای از این دست مسائل باعث گردید که در حزب حاکم ترکیه شکاف ایجاد شود و یک تغییر اساسی و تعیین کننده در سیاستهای آنها، صورت بگیرد و در تاریخ 16 اردیبهشت 1395 آقای داوود اوغلو رهبر حزب عدالت و توسعه  و نخست وزیر وقت، تعویض و آقای بن علی ییلدریم  دبیرکل حزب و نخست وزیر شد. از این مرحله سیاستهای خارجی ترکیه به سرعت تغییر کرد.

هرچند در اولین قدم ترکیه برای آرام کردن کشورهای غربی دست دوستی بطرف اسرائیل دراز کرد ولی قدم های بعدی زنگ خطری جدی برای غرب بود؛ زیرا حرکت به سوی روسیه  با سرعت پیگیری می شد، همچنین حمایتش از داعش کم شد و رابطه اش با عربستان تضعیف گردید.

6- در کنار این نکات باید درخواست ترکیه جهت عضویت در اتحادیه شانگهای را نیزدر نظر داشت. زیرا با ورود ترکیه به این اتحادیه که اساس اش امنیتی است، باید در کنار روسیه، چین و… و ایران بصورت متحد و ضد جنگ و درگیری های منطقه ای باشد. در نتیجه با ورود رسمی ایران و افغانستان ( و احتمالا سوریه و عراق) در این اتحادیه می بایست رسما ً و بدون شبهه پایان جنگ های منطقه تا محدوده میان افغانستان، پاکستان و هند را پذیرفت. ورود ترکیه این امر را در منطقه اطراف خود تثبیت و مستحکم می کند و دیگر نیروئی برای ایجاد جنگ  وجود نخواهد داشت.

در این مرحله بود که می بایست اردوغان که به عنوان چهره ای منفور در منطقه و جهان معرفی شده بود نابود می شد. زیرا او تغییر موضع داده بود و اگرکمی پیش تر می رفت تمامی معادلات غرب بهم می ریخت.

اردوغان تا جائی پیش رفت که صحبت از دادن فرودگاهی به روسیه برای سرکوب داعش پیش آورد. این نکته ساده ای نبود زیرا ترکیه به عنوان عضو ناتو جائی را هم در کشورش برای روسیه باز می کرد که ابدا خوش آیند و قابل قبول  غرب نبود و نیست. البته همین مقدار که روسیه در سوریه صاحب پایگاه نظامی شده بود و سلاح های پیشرفته ای آنجا مستقر کرده بود یک شکست بزرگ برای غرب به حساب می آمد.

7- در کنار اینها خبری در سایت اسپوتنیک ( فارسی) وابسته به دولت روسیه آمد مبنی بر اینکه 4-5 ساعت قبل از وقوع کودتا روسیه موضوع را به اطلاع اردوغان می رساند. در آنجا اشاره می شود که روسیه وقوع کودتا را با رسد کردن پیام های نظامیان کشف کرده است. اعلام این خبر نشانگر بسیاری از وقایع و تغییر و تحولات قدرت در منطقه و جهان است. اگر این خبر درست باشد (که احتمال آن نزدیک به یقین است) روسیه حکومت اردغان وحزب او را حفظ کرد؛ در نتیجه می بایست دلیلی محکم و منطقی برای اینکار داشته باشد. اینکه روسیه، اردوغان و حزب او را بر کودتاگران ترجیح داده نشانگر روابط خوب میان آنها بوده و با این اطلاع رسانی و نجات اردغان و حزبش  این روابط کاملا مستحکم و استراتژیک می گردد.

8- نیروئی که اردوغان به عنوان کودتاگر معرفی می کند وابسته به آقای گولن است که ساکن آمریکاست و از نظر عقیدتی به داعش نزدیک و مورد حمایت آمریکا، اسرائیل و عربستان است. اگر چنین اتهامی درست باشد، امکان ندارد شخصی در این مقام در آمریکا بتواند یک کودتا بر علیه متحد آمریکا و ناتو را سازماندهی بکند بدون اینکه سازمانهای امنیتی این کشور متوجه بشوند.

اساسا ً سیستم های ارتباطی ساتلیتی جهان زیر نظر سازمانهای امنیتی آمریکا ایجاد شده اند و قبل از عمومی کردن آنها سیستم کنترل آنها را راه اندازی نموده اند. سایر چیزها مانند فیس بوک، تلگرام، تویتر و.. همه و همه هرچند در ظاهر توسط بعضی به اصطلاح افراد نابغه براه افتاده است ولی این حرفها دروغ های محض است برای فریب افرادی ساده که از داستان دستهای پشت پرده قدرتها هیچ اطلاعی ندارند. در اساس اینها همه این چیزها در  خدمت سازمانهای جاسوسی اسرائیل است که توسط سرمایه داران بزرگ یهودی صهیونیستی سرمایه گذاری و راه اندازی شده اند و ضمن جاسوسی سودهای میلیاردی هم می برند.

این پیشرفته ترین نوع جاسوسی است که مردم خودشان جاسوس ها را به زندگی خود راه می دهند و هزینه های آن را هم  پرداخت می کنند.

بهرحال ابدا ً امکان نداشت که چنین کودتائی در قلب آمریکا شروع شود و دولت این کشور بی اطلاع باشد بلکه حتی باید پذیرفت که در آن دست داشته است؛ وگرنه باید این را ضعفی بزرگ در اداره این کشور دانست و در نتیجه تمام ادعاهای قدر قدرتی این کشور را نیز بزیر سئوال برد.

9- یک خبر بی سروصدای دیگر از همکاری وابسته نظامی ترکیه در اسرائیل با کودتاگران اطلاع می دهد. اگر این خبر تائید شود دقیقا ً به این معنا است که اسرائیل بدون هیچ شک و تردیدی در پشت این کودتا بوده است. اما همینکه اسرائیل خودش را به خواب زده و در خصوص این حادثه مهم جهانی سکوت می کند نشان از این دارد که دستی قوی و انکار ناپذیر در این ماجرا دارد.

10- نکته اینجاست که در ترکیه عدم تمرکز قدرت یا نبود یک حکومت و دولت قوی و مستقل و بدور از نفوذ سایر کشورها بیداد می کند. بویژه اسرائیل در بالاترین مقامات ارتش این کشور یعنی کسانیکه در حد راه اندازی کودتا هستند نفوذ بسیار موثر دارد. ولی اردوغان اکنون سعی می کند یک دولت متمرکز و شاید مستقل از نفوذ سایرین ایجاد کند. حال تا چه حد می تواند این رویا را به واقعیت تبدیل کند جای بحث و سئوال و شک دارد زیرا دستهای قدرتمند غرب در این کشور می تواند کارهای زیادی بکند؛ مگر اینکه بازیگران را عوض کند و همکاری با روسیه، ایران و کشورهای اتحادیه شانگهای را گسترش و سرعت ببخشد.

11- با توجه به نکات فوق است که دیده شد؛ ایران اولین کشوری بود که قاطعانه از اردغان که چندی پیش می توانست بزرگترین دشمن اش باشد دفاع می کند و کودتا را محکوم می کند. هرچند مناقع مشترک به آنها آموخته بود که بهترین راه برای همسایگان (و مخصوصا ً در باره آنها) همکاری است. نکته اینجاست که ایران در مدتی کمتر از نیم ساعت پس از پخش اعلامیه کودتاگران حمایت خود از اردغان را اعلام کرد که نشانگر آنستکه ایران از قبل از برنامه کودتا آگاه بوده و خود را آماده کرده بود. حتی احتمال اینکه ایران به اردغان اطلاع داده بوده نیز وجود دارد.

12- ابدا ً نباید تصور کرد که دولت ایران از آنچه در ترکیه گذشت و می گذرد بی اطلاع بوده و یا از کودتا بی خبر بود. باید قبول کرد که حتی اگر در واقع روسیه ( و نه ایران) از کودتا مطلع شده بود حتما متحد خود ایران را مطلع کرده بود تا در یک هم آهنگی، مشترکا ً برای برخورد با کودتا آماده باشند؛ همچنین خود را برای وقایع آینده و حتی حمایت از اردغان آماده کنند و او را در جهتی که می خواهد برود حمایت کرده و بر موضع گیری هایش تاثیر بگذارند.

13- موضوع دیگر اختلافات مذهبی خاصی است که میان کشورهای اسلامی منطقه تا غرب شمال آفریقا بروز کرده است و جهت گیری های جدیدی بوجود آورده و می آورد.

اردوغان و حزب او از اخوان المسلمین هستند که دوستان نزدیک آنها در زندانهای مصر گرفتارند. روی کار آمدن دولت گولن که با حمایت بعضی کشورهای اسلامی منطقه (مخصوصا عربستان و مصر) همراه می بود ترکیه را به راه دیگری می برد و مسلما ً اخوان المسلمین ترکیه را همانند مصر ممنوع، بعضی سران آنها را کشته ( حمله به هتل محل اقامت اردغان) و تعدادی را به زندان انداخته و کلا اخوان المسلمین را کاملا ً سرکوب می کرد.

درک این نکته برای اردغان و حزب آنها بسیار مهم بود و در نتیجه آنها را به  ایران نزدیک تر کرد و میکند و هشیاری می دهد که نمی تواند به غرب، اسرائیل، عربستان و امثالهم اعتماد کند.

14- تهدید ترکیه از جانب ناتو و اینکه ممکن است این کشور را از ناتو اخراج کنند دلیلی به غیر از این ندارد که اولا ً در خصوص پشت پرده کودتا سکوت کند تا نقش آنها مخفی بماند. ثانیا ً به طرف شرق و اتحادیه شانگهای نرود، زیرا ترکیه درخواست پیوستن به این اتحادیه را داده است.

اما؛ شیوه اردغان نشان می دهد که آنها اعتمادشان را به غرب از دست داده اند.

15- ایران با اخوان المسلمین بهتر کنار می آید تا با امثال گولن که به داعش نزدیک است و یا حکومت مصر که اخوان المسلمین را طی یک کودتا سرکوب و رهبران آن را زندانی کرده است؛ ایران در آن زمان به نوعی از اخوان المسلمین مصر پشتیبانی می کرد. ترکیه  نیز فشار زیادی بر نظامیان مصر می آورد و تلاش زیادی کرد تا اخوان المسلمین مصر در قدرت بمانند. ولی نهایتا ً  نیروهای غربی و آمریکا توانستند توسط نظامیان قدرت را برای خود حفظ کنند. مسلما اگر اخوان المسلمین در مصر در قدرت می ماندند رابطه آنها با غرب و اسرائیل شکل دیگری می گرفت که تاثیر آن بر ترکیه نیز بلاتردید بود.

هم اکنون اخوان المسلمین در سراسر کشورهای شمال آفریقا وجود دارد. ایران با آنها مشکل زیادی ندارد و حتی از ابتدای انقلاب  یکی از خیابانهای تهران بنام حسن البناء رهبر و پایه گذار این جنبش نام گذاری شد.

16- باید پذیرفت که طرح کودتای نظامی در ترکیه کاملا ً ضعیف و بی حساب و کتاب  و یکباره نبوده است؛ اما کاملا ً هم دقیق و با محاسبات همه جوانب نبود. اما از جمله اصلی ترین دلائل شکست آن همراهی روسیه ( که ادعای خبر رسانی به اردوغان را دارد) و مخصوصا ً ایران با اردوغان می تواند باشد که غرب روی آن زیاد حساب نکرده بود.

نباید چنین تصور کرد که ایران به عنوان همسایه ای مسلمان ( که مرکز جهان شیعه نیز هست) هیچ نیروئی درون ترکیه و نیروهای نظامی آن نداشته باشد. آنهم در کشوری مانند ترکیه که بواسطه سکولاریسم راه را برای نفوذ هر نیروئی در آن باز کرده بود و در نتیجه بعضی کشورهای مسیحی غربی و صهیونیستهای اسرائیلی در آن نفوذ و نیرو داشتند.

 نکته دیگر در شکست کودتا، سازماندهی نیروهای جدید و خاص برای حمایت از دولت توسط اردغان (حزب توسعه و عدالت و اخوان المسلیمن ترکیه) در شرایط اضطراری بود. حتی بعضی بر این عقیده هستند که چنین نیروئی با الگو برداری از بسیج ایران( یعنی با کمک ایران زیرا خود ایران نیز این کار را از غرب کپی کرده است) ولی بصورت مخفی و از میان اعضاء معتقد به حزب عدالت و توسعه و اخوان المسلمین درست شده است؛ همین نیروهای مسلح شبه نظامی به کمک آمدند و کودتاگران نظامی را شکست دادند.

17- اینکه کشورهای غربی از قبل از وقوع کودتای نظامی اطلاع نداشته اند امری غیر ممکن است زیرا ترکیه عضو ناتو است و در نتیجه تعدادی از سران نظامی به نوعی وابسته و در خدمت ارباب بزرگ هستند. همچنین اسرائیل نفوذ زیادی در رده های بالای ارتش دارد بطوریکه اساسا ً حذف تعدادی از سران ارتش در چند سال پیش  ضربه به قدرت اسرائیل بود و بهمین دلیل در هنگام اعزام کشتی کمک به غزه، اسرائیل فقط اهالی ترکیه در آن کشتی را بجهت انتقام کشی کشت و همین رابطه دو کشور را تیره کرد.

اما آنچه که در ترکیه رخ داد باعث می گردد تا جناح حاکم به رهبری قاطع اردوغان در مقابل غرب موضعگیری کند و یا حداقل اینکه دیگر اعتماد خود را به آنها از دست بدهد و به طرف شرق بیاید.

18- تغییرات در منطقه هر لحظه شکل جدیدی به خود می گیرد. بعضی رهبران کردها مانند بارزانی که با غرب و اسرائیل همکاری نزدیک دارند و تعدادی از چاههای نفت را به نفع شخصی ضبط کرده بودند حاضر به از دست دادن این مبالغ نیستند در نتیجه امتیازاتی جدید به غرب می دهند مثلا ً اینکه آمریکا در منطقه آنها پایگاه نظامی ایجاد کند تا شاید دستی بر سر این رهبران بکشد. این مسئله جو نظامی در منطقه را تشدید میکند زیرا آمریکا بطور رسمی در غرب ایران مستقر می شود. یعنی با توجه به درخواست کشورهای این منطقه در پیوستن به اتحادیه شانگهای، آمریکا در قلب خاورمیانه و منطقه ای که وابسته به اتحادیه شانگهای است پایگاه ایجاد می کند. هرچند این موافقت نامه خود نشان از این دارد که آمریکا دیگر به ترکیه اعتمادی ندارد و خواستار پایگاهی جدید است.

19- منطقه خاورمیانه شاید استراتژیک ترین منطقه جهان باشد که همه سعی دارند در آن جای پای قدرت و نفوذ خود را تقویت کنند.

20- نقش عربستان: شیوخ این کشور به دلیل اینکه از ده ها سال پیش درآمدهای نفتی کشورشان ( که در جیب و به حساب آنها می رفت) در بانک های صهیونیستها در آمریکا نگهداری و در واقع گرو گرفته شده، به مسلمانان صهیونیست تبدیل گردیده و بناچار در خدمت آنها در آمده اند.

تا چندی پیش عربستان خود را بزرگ خانواده عرب زبانان می دید زیرا از نظر وسعت و ثروت بر آنها برتری داشت ولی اکنون دیگر حامی جدی و قدرتمندی برایش باقی نمانده است:

عربستان در یمن مستقیما ً وارد جنگ شده؛ در سوریه و عراق بطور غیرمستقیم ولی علنی وارد جنگ گردیده؛ با لبنان رابطه اش بسیار خراب است؛ اردن و عمان موضع گیری نمی کنند و تنها می ماند چند کشور بسیار کوچک مانند کویت، امارات، قطر و بحرین. هرچند قطر نیز در این وقایع کودتا طرف دولت اردغان را گرفت. ترکیه نیز که تا چندی پیش با عربستان در حمایت از داعش همکاری می کرد اکنون دیگر در این مورد هم نظر نیستند در نتیجه از این مرحله به بعد و با سیاستی که ترکیه در پیش گرفته اختلاف میان واهبیان عربستان و اخوان المسلمین ترکیه شدت خواهد گرفت و به تبع آن به سایر کشورهای شمال آفریقا که اخوان المسلمین در آن قدرت دارند کشیده خواهد شد و مصر به عنوان تنها کشور بزرگ و قوی که با عربستان نزدیکی دارد درگیر مشکلاتی خواهد شد.

مشکل دیگر و اساسی  دولتهای مصر و عربستان آنستکه راه چاره را در نزدیکی با اسرائیل دیده اند ولی این عمل نفرت مسلمین را بر می انگیزد و به ضرر آنها تمام خواهد شد.

21- امارات، کویت، قطر و بحرین کشورهای بسیار کوچک و ضعیفی  در منطقه هستند که کمترین چیزی را نمی توانند تولید بکنند و بسیار شکننده می باشند و در واقع تمام ساختمان این کشورها بر زمینی سست نهاده شده و پایه محکمی ندارند و به سادگی فرو می ریزند. این کشورها در منطقه و جهان نقشی تعیین کننده ندارند.

نتیجه

به لیست بالا می توان بسیاری نکات دیگر را افزود لیکن شاید اینها مهمترین نکات بودند که می شود بر مبنای آنها وضعیت را تا حدودی سنجید اما واقعیت این است که اوضاع در این شطرنج بزرگ روزانه میتواند تغییرکند لیکن تغییرات بزرگ نیازمند تصمیمات و حرکات بزرگ است و زمان لازم دارد مثلا تاثیر اتحادیه شانگهای بر وضعیت سیاسی اقتصادی تمامی جهان پس از این سالها که از تاسیس اش می گذرد هنوز بخوبی نمایان نشده است ولی اگر کشورهای جدیدی از منطقه خاورمیانه به آن بپیوندند و اتحادیه وارد پیمان نظامی شده و بانک و حتی پول مشترک ایجاد کند آنگاه نهالی که کاشته شده است به درختی تنومند تبدیل خواهد شد که جابجائی کاملی در قدرت در جهان ایجاد خواهد کرد.

ترکیه کشوری بی ثبات بود یعنی حکومتی مستحکم، قوی، یکپارچه و کاملا ً ملی نداشت و در نتیجه قدرتهای غربی بر آن تسلط داشتند و هرگاه می خواستند آن را بهر شکلی یا جهتی می چرخاندند. هدف این کودتای نظامی نیز نوعی تغییر بود زیرا اینبار اردغان در مقابل آنها عرض اندام کرد و غرب بر مبنای تفکر گذشته برگ خشن خود یعنی کودتا را رو کرد تا با قتل عام اخوان المسلمین و زندانی کردن تعداد زیادی از آنها تکلیف این حزب را یکسره بکند و سپس به سراغ سایر اخوان المسلمین ها در لیبی و تونس و… برود؛ زیرا آنها از حمایت ترکیه برخوردار بودند و شکستن اشان بدون این حمایت آسان ولی با این حمایت تقریبا ً غیر ممکن بود؛ در ضمن این نیرو همواره زنگ خطر سقوط حکومتهای اسلامی نامبرده وابسته به غرب بود.

اما اینبار غرب در محاسبات خود دچار اشتباه بزرگی شده بود و تصور نمی کرد که دولت اردوغان با تکیه به حمایت ایران و روسیه به شکل دیگری  درآمده باشد و به سادگی کودتاگران را شکست بدهد و رودروی خودش قرار بگیرد.

چنانچه حزب توسعه و عدالت  با پشتیبانی و تکیه به سایر نیروها مانند اخوان المسلیمن سایر کشورها، نیروهای دمکراتیک و ملی گرای ترکیه و در کنار آن ایران، روسیه و کشورهای عضو شانگهای و کشورهای مستقل، راه استقلال و جدا شدن از غرب را در پیش بگیرد آنگاه سیاستهای منطقه کاملا شکل دیگری بخود خواهند گرفت و جابجائی قدرت در جهان بسیار گسترده تر و ریشه ای خواهد شد.

مرداد 1395    ژولای 2016-07-26

جنبش روشنفکری – ایران

info@intellectualism-movement-iran.com

www.intellectualism-movement-iran.com

سلام دنیا!

به وردپرس خوش آمدید. این اولین نوشتهٔ شماست. این را ویرایش یا حذف کنید، سپس نوشتن را شروع نمایید!