چرا نبايد در انتخابات کشورهای غربي شرکت کرد


چرا نباید در انتخابات کشورهای غربی شرکت کرد.

استعمار سوپرنوین توسط بانک ها، ابتدا از استعمار کشور مادر شروع میکند.

بحث استعمار و بردگی و آزادی و مبارزه برای رهائی و… بحثی  بسیار قدیمی است که شاید نتوان تاریخ دقیق آن را مشخص کرد. بنابراین به زمانها بسیار دور نمی رویم.

در حدود قرن 15 میلادی که کشورها غربی به قاره آمریکا دست یافتند یکباره ثروت زیاد و بدون زحمتی بدست آوردند که از آن برای سلطه بر تمام جهان حتی تا چین و ژاپن که تا آن هنگام برای آنها ناشناخته بود سود بردند و در نتیجه استعمار نوین بوجود آمد. این استعمار با زور سرنیزه و فرستادن نیروی نظامی همراه بود. هدف استعمار گرفتن ثروت کشورها اعم از پول نقد ( طلا و نقره) و یا مواد خوراکی و بعدها معدنی بود.

کشورآمریکا ثروتی عظیم که دیگران نتوانستند، بدست آورد. ثروتی که آمریکا به واسطه برده گرفتن مستقیم سیاهان آفریقا کسب کرد بسیار مهم بود؛ آنها نیروی کاری کاملا ً مجانی در اختیار خود آوردند.

این داستان ادامه داشت تا در چند دهه پیش استعمار شکل عوض کرد و به عوض اینکه سرمایه زیادی صرف فرستادن سرباز به کشورهای دیگر بکند و درگیر جنگ با مردمان آن سرزمین ها بشود از طریق اقتصادی وارد عمل شد بطوریکه از همان زمان معلوم گردید که استقلال و آزادی سیاسی بدون استقلال و آزادی اقتصادی امری غیر ممکن است. اما در عوض ایجاد جنگ داخلی و جنگ میان همسایگان را در دستور قرار داد و همواره نیز نیروی نظامی را به عنوان پشتوانه برای هر گونه تجاوز و دفاع از استعمار و استثمار تقویت کرد.

در 2-3 دهه اخیر با سرعت گرفتن تغییرات در علوم و ورود علوم جدید و در نتیجه سیستم های جدید همه چیز دستخوش تغییرات ریشه ای شده است. شاید کسی تا سه  دهه پیش تصوری از تلفن های همراه، اینترنت و… نداشت و بعد هم با ورود اینترنت تصور می شد که آزادی در رساندن اخبار بیشتر شده است اما غافل از اینکه آنها که اینترنت را وارد بازار برای عموم کردند از قبل نیز برنامه های لازم را ریخته بودند و می دانستند که چه چیزی را و برای چه وارد بازار می کنند در نتیجه قدرت آنها در شستشوی مغزی بیشتر از قبل گردید و به مرور زمان کنترل آنها بر ثروت مردم که پولهایشان را بوسیله اینترنت و بدون اینکه از بانک خارج کنند منتقل می کردند، بیشتر شد.

استعمار و استثمار سوپر نوین از طریق کنترل بانکی عمل می کند. این کنترل و استثمار ابتدا از همان کشورهای مادر یا مبداء در غرب شروع می شود. در این کشورها مردم صاحب اختیار پول و یا حاصل  زحمات عمر خود نیستند.

اینتر نت قدرت کنترل بیشتری به ثروتمندان و مخصوصا ً بانکداران داد.

اقتصاد با اهمیت ترین بخش از زندگی مردم و در نتیجه سلطه برمردم است و دراین میان سیستم بانکی از همه مهمتر است.  با ورود اینترنت استعمار و استثمار سوپر نوین در جهان متولد شد.

اکنون در جهان معاملات بزرگ چه درون کشورها و چه میان کشورها توسط بانک ها انجام می گیرد. عده ای ( که اکنون  همه جهانیان می دانند یهودیان صهیونیست هستند که در تمام کشورهای غربی و آمریکای لاتین پخش شده اند و کنترل تمام بانک ها را در دست دارند) با در اختیار داشتن سیستم بانکی جهان می توانند بر سایرین حکومت بکنند.

بزرگترین شرکتهای تولیدی و تجاری  معاملاتشان را از طریق بانک ها انجام می دهند و پول نقد در این موارد ابدا ً وجود ندارد و به این ترتیب آنها نیز زیر کلید بانک ها هستند. استثمار سوپر نوین توسط تنها یک عده بسیار معدود همه مردم را همانند یک ماشین بی اراده به زیر کلید خود دارد.

دیده شد که در خصوص مسئله تحریم ایران چگونه بانک ها از هر اسلحه ای قوی تر عمل کردند بطوریکه هر معامله ای با ایران توسط بانک ها به بن بست کشیده می شد.

بانک ها در کشورهای غربی با استفاده از تجربه تحریم ایران و بلوکه کردن بیشتر از 1100 میلیارد دلار پول شیوخ عربستان سعودی تا آستانه سلطه کامل بر همه  مردم پیش رفته اند و اگر اتفاق خاصی ( بخوانید معجزه) رخ ندهد تا چند سال آینده که از انگشتان دست هم کمتر می تواند باشد همه مردم غرب علنا ً  به صورت برده تمام عیار بانک داران در خواهند آمد؛ سپس این برنامه برای سایر کشورها نیز پیاده خواهد شد.

در بیشتر کشورهای غربی به بهانه اینکه پول نقد، دزدان را ترغیب می کند مردم را فریب دادند تا پول نقد نداشته باشند و خریدهایشان را با کارت انجام بدهند. از طرف دیگر گذاشت و برداشت پول نقد نیز در بانک ها بسیار محدود شده است و به صورت هفته ای فقط چند صد دلار می تواند باشد.  در واقع تا چندی دیگر پول نقد کاملا از بازار و دست مردم خارج می شود و دیگر پول نقد وجود نخواهد داشت.

بیائیم این مسئله را با بحران چند ماه پیش یونان مقایسه کنیم که مردم اقدام به بیرون کشیدن پولهایشان از بانک ها کردند و بانک ها با بحران مالی و ورشکستگی روبرو شدند؛ البته توجه شود که بانک های یونان، یونانی بودند و متعلق به یهودیان صهیونیست نبودند.

حال اگر اتفاقی در کشورهائی غربی بیفتد برای مردم امکان اینکه پولها یشان را از بانک ها بیرون بکشند ابدا ً وجود ندارد؛ بلکه برعکس بانک ها تنها با دادن یک برنامه ساده به سیستم کامپیوتری خود ممکن است فقط به مردم اجازه بدهند روزانه تنها چند دلارازفروشگاههای مواد خوراکی خرید بکنند.  در نتیجه در چنین حالتی تمام مردم به صورت برده ای تمام عیار در خدمت بانک ها در خواهند آمد و هر کاری آنها بخواهند با مردم مفلس و بی چیز و بی اختیار خواهند کرد و می توانند آنها را به هر جنایتی وادار بکنند و دولتها( اگر چه دولتها در خدمت ثروتمندان هستند ولی یک  در میلیون اگر دولتی مردمی هم سرکار باشد) هیچ گونه امکانی ندارند؛ زیرا پول نقد وجود ندارد و حریف بانک ها نیز نخواهند شد؛ چرا که در دامی افتاده اند که از چند سال پیشتر، خود این به اصطلاح دولتهای آزاد و دمکراتیک (که توسط مردمی که ابدا ً تخصص، دانش و آینده نگری نداشتند، انتخاب شدند) تصویب کرده اند و به اجرا در آمده است.

حال  تصور کنیم که هیچ اتفاق خاصی مانند جنگ و…  نیفتاده است؛ با اینحال اکثریت قاطع مردم که روزانه کار و فعالیت می کنند و پولی پس انداز می کنند ابدا ً کنترلی بر پول خود ندارند بلکه این چند خانواده صهیونیست صاحبان بانک ها هستند که برای آنها تعیین تکلیف می کنند.

در چنین حالتی که فشار اولیه بر مردمان غرب است و آنها به صورت بردگانی بی اختیار و یا مردمانی در قفس طلائی گرفتار آمده اند؛ صاحبان قدرت و بانک ها آنها را به صورت ابزار فشار و یا مزدورانی برای سلطه بر کشورهای دیگر تبدیل می کند. این مردمان نیز برای اینکه بتوانند مسائل اولیه زندگی خود( خوراک، مکان، لباس و…) را حل بکنند مجبور هستند تا در هر کجای دنیا هر گونه جنایتی را مرتکب بشوند و یا اینکه تن به مرگ بدهند. زیرا وضعیت و تنگناهای زندگی در غرب بسیار بسیار بیشتر از شرق و مخصوصا ً کشورهائی مانند ایران است.

اما اگر معجزه رخ بدهد و کشورهای شرقی بتوانند با هم متحد بشوند و سیستم دیگری در مقابل این سیستم ایجاد بکنند می توانند خود و بشریت را از یوغ بندگی این دمکراسی و آزادی کاذب نجات بدهند.

در این میان چند سال پیش ایران و کشورهای اسلامی حوزه خلیج پارس سعی کردند تا بانک اسلامی ایجاد بکنند همین اقدام کافی بود تا بانکداران صهیونیست عکس العمل نشان بدهند و منطقه را به جنگ بکشانند تا این خصومت برنامه ریزی شده باعث توقف کار آنها بشود. پس از آن نیز با ادعای دروغین ورشکستگی بانک ها توانستند مقدار زیادی از چند صد میلیارد دلار پولهای شیوخ عرب در بانکهای آمریکا را بالا بکشند. در نتیجه ی ترسی که در دل این شیوخ افتاد آنها به سادگی قبول کردند تا جنگ در منطقه بالا بگیرد تا شاید دل این سنگدلان کمی نرم شود و مقداری از پولهای آنها را بدهند.

البته این شیوخ ترس دیگری هم دارند اینکه، کشورهای غربی و صیهونیستها به سادگی جنگی یا  بهار عربی دیگری در کشورهای آنها به راه بیندازد و آنها را به قتل برسانند و در نتیجه تمامی هزار و اندی میلیارد دلار آنها نیز به سادگی از جیب اشان خارج و به جیب بانکداران صهیونیست ریخته بشود.

پس به وضوح دیده می شود زمانیکه این شیوخ که حاکمان کشور هستند، نمی توانند پول خود را مطالبه بکنند و در خطر مرگ قرار می گیرند، دیگر هیچ راهی برای مردمان عادی باقی نمی ماند و اگر زمانی آنها بخواهند کمترین اعتراضی بکنند به سادگی از بین برده ( کشته و نابود) می شوند.

درنتیجه تنها راهی که برای شرق یا نجات جهان می ماند یک اتحاد قوی میان کنفرانس شانگهای است.

متاسفانه علیرغم تمام تلاش هائی که احمدی نژاد برای پیوستن به اتحاد با کنفرانس شانگهای انجام داد جناح هائی در ایران که خود را به سرمایه داران غربی نزدیک تر می دیدند در این راه کارشکنی کردند تا جائیکه حتی آنهائیکه خود را نیروهای مترقی و چپ و طرفدار کارگران و زحمتکشان و مخالف غرب می دیدند در دام افتادند و بدون اینکه بدانند چه کسی چه کاری می کند شعارهای مسخره و کودکانه غرب بر علیه احمدی نژاد را تکرار کردند. کار اینها تا بدان حد از مسخرگی رسید که به چهره و لباس احمدی نژاد خُرده می گرفتند درحالیکه اگر از کمترین میزان عقل و معرفت بهره ای داشتند نمی باید افراد را بر اساس چهره اشان بررسی کنند. هرچند به نظر می رسد بسیاری از این افراد خودشان را در آینه نمی دیدند.

غرب با این اوج گیری  به نقطه اعلای خود و به مرحله بسیار حساسی رسیده است که در چنین شرایطی امکان سقوط  بسیار زیاد است.  در این مسیری که استعمارگران غرب نشین  پیش گرفته اند در مرحله اول همین غربیان هستند که اولین قربانی هستند؛ اما تا زمانیکه ثروت هست اوج فاجعه ای که دامن غرب را گرفته معلوم نمی شود و اینها نمی توانند بردگی خود را به بینند مخصوصا ً که دومین اهرم – بعد از بانک ها- یعنی رسانه های جمعی در اختیار همین گروه از ثروتمندان است.

با داستان ایجاد پیش آهنگی به این بحث خاتمه داده می شود. در یک دوره زمانی نیروهای مجهز غربی در آفریقا با بومیان درگیر بودند آنها در این فکر بودند که چرا با این همه تجهیزات، مغلوب نیروهای بومی که تنها یک نیزه و یک کارد دارند می شوند. بعد از بررسی ها معلوم شد که همین تجهیزات زیاد و تامین آذوغه و تدارکات بزرگترین مشکل آنهاست. در مقابل بومیان به سادگی خوراک خود را از روی زمین تهیه می کردند و نیازی هم به خوابگاه ووو نداشتند. همین مشکل در آینده بزرگترین مشکل برای غرب خواهد بود که از هم اکنون دارد چهره خود را نشان می دهد. اما شرق که هنوز به این مرحله از سیستم های بانکی و یکپارچگی سرمایه داران در کنترل تمامی بازار( فروشگاه ها، ساختمان ها، منازل مردم و…) نرسیده، تا چنین فلاکتی، فاصله دارد.

ساختار بازاری در بعضی کشورهای شرقی مانند ایران و یا هند رسیدن به مرحله بردگی تمام عیار توسط بانک ها( همانند کشورهای غربی) را سخت می کند؛ ولی زمانیکه بیشتر کشورهای جهان به آن طرف کشیده شدند مقاومت اندک این کشورها شاید وضع اشان را بدتر کند.

در حال حاضر غرب و مردمان ساکن آن با وابستگی کامل به بانک ها کاملا ً در اسارت و بردگی سوپر نوین قرار گرفته است. ولی شرق تا این مرحله، فاصله دارد. غرب بسیار آسیب پذیر تر از شرق شده است.

اگر کشورهای شرقی با کمک یکدیگر بتوانند خود را از این دام برهانند و سیستم جدیدی ایجاد کنند آنگاه می توانند خود و مردمان غرب را هم نجات بدهند.

دنباله روی از سیستم غرب در امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی – اجتماعی ابدا ً مناسبتی با زندگی مردمان مناطق مختلف مخصوصا ً ساکنین شرق ندارد.

رابطه استثمار سوپر نوین  با انتخابات و عدم شرکت در آن

در این مقطع زمانی که برده کردن کامل مردم هر روز به مرحله نهائی نزدیکتر می شود بانکداران و سایر سرمایه داران همراه با آنان برای فریب و منحرف کردن اذهان مردم، مسائلی مانند نژادپرستان و فاشیسم را توسط رسانه هائی که در اختیار دارند بزرگ کرده  و اگر اندک انگشت شمار رسانه مستقلی هم وجود داشته باشد آنها نیز تحت تاثیر این سرو صداها فریب خورده  وهمگی از مسئله اصلی به دور افتاده اند.

در شرایطی که قرار است رای برای مجلس و یا پارلمان اروپا داده بشود، آیا هیچ حزبی عقلش به این مسائل رسیده است؟

در احزاب دست راستی که مستقیما ً در خدمت سرمایه داران هستند عده اندکی در راس از موضوع باخبر هستند و دقیقا ً می دانند که باید مسئله برده کردن مردم توسط بانک ها کاملا ً مسکوت بماند و در نتیجه باید افکار را منحرف کرد.

احزاب به اصطلاح چپ نیز که نیروهای دست راستی و صهیونیستی ( کاملا ً سازماندهی شده ) تا مغز استخوانشان نفوذ کرده اند ابدا ً عقلشان به این مسائل قد نمی دهد.

در شرایط انتخاباتی تمام صحبتها بر روی مسائل بسیار ساده و ابتدائی در حد کوچه و بازار است.  در واقع هر کسی چند ماهی وارد یک حزب سیاسی بشود به سادگی وارد دستگاه های اداری محلی و استانی می شود و اگر چند سال در حزبی باشد و دارای کار درست و حسابی نباشد و کمی وقت بگذارد و چند باری در خیابانها به پخش اعلامیه و سخنرانی هائی در همان حد دبستان یا کوچه و بازار به پردازد به سادگی می تواند وارد مجلس هم بشود.

شرط لازم و کافی برای ورود به مجلس در غرب نداشتن دانش کافی و دید عمیق و مستقل به مسائل است.

تصور آینده غرب وحشتناک است فقط کافی است کمی اقتصاد بهم بریزد. همین حالا نیز کشورهای ثروتمندی مانند اسکاندیناوی با جمعیتی که از حتی کمتر از یک شهر بزرگ در جهان است، به میزان زیادی نسبت به چند سال پیش طبقاتی تر شده اند و فاصله ها بسیار  زیاد گشته است که خود زمینه ای است تا جوامع آنها نیز همانند آمریکا، دارای تعداد زیادی مردمان زیر خط فقر بشوند.

با توجه به وضعیت اسفبار زندگی ِ برده وار در کشورهای غربی و اینکه چه در کشورهای چند حزبی مانند اسکاندیناوی و چه  دو حزبی مانند آمریکا، در نهایت حرف اول و آخر را مردم نمی زنند،  بلکه بانکداران و سرمایه داران بزرگ و مخصوصا ً یهودیان صهیونیست میزنند؛ بهترین راه بایکوت انتخابات است تا بدینوسیله اعتراض رسمی کرده و با تمام مصوبات آن مخالفت نشان داده تا در آینده مسئولیت تمام فجایع به عهده رای دهندگان نیفتد.

احمقانه ترین کار را مردمان غرب انجام می دهند زیرا بدون اینکه خود بدانند در خدمت سرمایه داران در آمده اند و به هزینه و مسئولیت مردم عادی همه چیز به نفع بانکداران و ثروتمندان تمام می شود.

مای 2014    خرداد 1393

جنبش روشنفکری – ایران

info@intellectualism-movement-iran.com

www.intellectualism-movemnet-iran.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *