انتخاباتی بسیار متفاوت و تعیین کننده برای آمریکا و جهان!
نتیجه انتخابات 2020 ریاست جمهوری آمریکا ظاهرا مشخص شده و آقای جو بایدن از حزب دمکرات برای یک دوره چهارساله از روزهای ابتدای سال آینده بطور رسمی در این پست خواهد نشست.
انتخابات اینبار ریاست جمهوری آمریکا با تمام انتخابات پیشین تفاوت اساسی و ریشه ای داشت و از اهمیت بسیار زیادی برای همه جهان برخوردار بود. آقای ترامپ که برای چهار سال در این پست بود (و هنوز چند وقتی دیگر باقی هست) کارهائی انجام داد که در عرف سیاست جهانی کاملا متفاوت بود. او هرچند جنگ ها را خواباند ولی آمریکا را تا مرز جنگ داخلی فرو برد. او رابطه آمریکا را با اکثر کشورهای جهان (اروپا متحد قدیمی، چین، روسیه و…) بهم زد و از طرفی تمام نیروی خود را صرف تحکیم موقعیت اسرائیل و در نتیجه تخریب تمام امکانات اقتصادی ایران کرد. حامیان اصلی او از فناتیک ترین جناح های یهودی (ناتان یاهو که اتهام فساد بر او در اسرائیل تفرقه و تظاهرات تند براه انداخته است) و مسیحی صهیونسیت ها (مانند کلیسیای اونجلیست ها…) بودند.
داستان “دولت پنهان” که ترامپ مطرح می کرد چیز عجیبی نبود زیرا دولت پنهان در دولت خودش هم بود. در دولت اقای ترامپ قدرت در دست او نبود بلکه سرمایه داران بسیار بزرگی که تمام ثروت آقای ترامپ (تنها چند میلیارد دلار) باندازه چند در صد انگشت شمار از ثروت آنها (هرکدام بالاتر از هزار میلیارد دلار) نمیرسد تعیین تکلیف میکردند.
هرچند ترامپ بازیچه و مهره ای در دست آن سرمایه داران بسیار بزرگ بود ولی آنها به ترامپ اجازه دادند تا بر این خیال باطل/احمقانه باشد که او واقعا مردی قدرتمند و تصمیم گیرنده واقعی است. “دولت پنهان” یا “دولت در سایه” از آقای ترامپ تمام استفاده ها را کردند و تمام بدنامی ها نیز به نام او رقم خورد.
البته در دولت آقای بایدن نیز چنین است و “دولت پنهان”، دولت آقای بایدن را می چرخاند.
اما شکاف عظیمی میان سرمایه داران بسیار بزرگ افتاده است که نتیجه بزرگ شدن بیش از حد اقتصاد آمریکا و مشکل شدن کنترل این قدرت و از طرفی سربرآوردن یک رقیب تازه نفس به نام چین است.
فشارهای اقتصادی ترامپ بر ایران بسیار شدید بود و باعث گردید تا آنها متوجه بشوند که اقتصاد بسیار مهم است و بهمین دلیل بمجرد اینکه معلوم شد او برکنار و بایدن جای او را خواهد گرفت پیام ها به آمریکا در حد غیر قابل انتظاری شروع شد.
نباید فراموش کرد که کشورها نباید قطع رابطه اینچنینی بکنند مخصوصا زمانیکه صحبت از کشوری یا کشورهائی است که نبض اقتصاد، علم، صنعت و… را در دست دارند. پس شروع مذاکره با دولت جدید آمریکا باید انجام بشود؛ اینکه چقدر طول می کشد تا به نتیجه برسد امر دیگری است ولی باید معادله “برد-برد” را در نظر گرفت.
این فشارها که باعث گردید تا خواب های طلائی/شیرین رژیم ایران به کابوس تبدیل بشود از جانبی به حال این کشور/رژیم که از سیستم و نظم و عقل سیاسی برخوردار نیست مفید بود و ضربه ای هشدار دهنده بود. هرچند این فشار نتوانست و نمیتواند ایران را همانند ونزوئلا و یا سودان، نیکاراگویه، افغانستان و… بکند، زیرا زیرساخت های آن بسیار قوی تر از این کشورهاست و ضمنا از موقعیت بسیار استراتژیک در سطح جهان برخوردار است که بهمین دلیل کمک هائی ناپیدا/نامحسوس از طرف چین و روسیه به او می شد.
اگر آقای ترامپ برای یک دوره دیگر در قدرت می نشست آنگاه وضعیت جهان بسیار تغییر می کرد و از جمله احتمال تجزیه آمریکا فزونی می گرفت.
اما آقای بایدن با سیاستی دیگر بر روی کار آمد و از همین لحظات اولیه پیام صلح را به داخل کشور آمریکا اعلام کرد.
اگر کمی به ادبیات و شیوه رفتار (حتی طرز ایستادن و…) این دو نگاه بشود آنگاه بیشتر مشخص می شود که چقدر متفاوت هستند.
شاید اگر ترامپ باقی میماند هرچند فشارها بر ایران سخت می شد ولی آنگاه ایران مانند کسی که در آب افتاده و مجبور است شنا کردن را یاد بگیرد با این تنبیه زودتر سر عقل می آمد و از طرفی شکست امپراطوری آمریکا واقعا رقم می خورد.
آقای بایدن در خصوص سیاست خارجی نیز با اعلام کلی آن نشان داد که در نظر دارد بهبودی در روبط با اروپا و سایر کشورها و احتمالا چین و ایران و روسیه ایجاد بکند. از آنجائیکه این سیاست ریشه دار بوده و قرار است از همان روزهای اول شروع بشود، بنظر میرسد به موفقیت هائی دست بیابد.
برخلاف آقای ترامپ که از همان روزهای اول نیرویش را بر دیوار سازی نه تنها با کشور همسایه اش مکزیک بلکه دیوار سازی سیاسی اقتصادی با همه دنیا (به غیر از اسرائیل) گذاشت، سیاست آقای بایدن نگاهی دیگر به جهان دارد و از جمله خواستار باز گشت به پیمان نامه های بین المللی است که آقای ترامپ از آنها خارج شد.
ترامپ بعنوان یک تاجر صفت با بهره گیری و حمایت آنهائی که همه چیز را در پول می بینند از سلاح اقتصادی بهره کامل گرفت. اما بنظر میرسد که محاسبات او تماما غلط از کار در آمد و اگر یک دوره دیگر در این پست می نشست و همان سیاست را پیش می برد آنگاه دیگر هیج چیزی از اقتصاد آمریکا باقی نمی ماند و حتی امکان تجزیه کشور نیز بود.
سیاست ایران چه باید باشد:
حال با دولت جدید و آقای بایدن، حتی اگر آمریکا به برجام برگردد و آمریکا و اروپا تمام روابط اقتصادی را با ایران از سر بگیرند، دیوانگی و خودکشی سیاسی-اقتصادی خواهد بود اگر ایران تمام نیروی خود را روی این برنامه و همکاری ها بگذارد.
ایران باید با چین، روسیه و… کنفرانس شانگهای، کشورهای ونزوئلا، کوبا، و…همه رابطه سیاسی اقتصادی مستحکم برقرار بکند تا گرفتار وابستگی و در نتیجه شکنندگی همانند زمان شاه و همین اکنون نباشد.
ایران باید با همسایگان مسیر صلح و آشتی را در پیش بگیرد. هرچند شیخ نشین ها بواسطه اینکه پولهایشان در بانک های آمریکا به نوعی گرو گرفته شده است و از خود اختیاری ندارند ولی میتوان از تنش ها کاست و همواره راه هائی برای صلح هست.
همکاری با سایر کشورها مخصوصا چین زنگ خطری برای غرب هست که یک رقیب دارند پس باید امتیازهائی بدهند و نه اینکه فقط امتیاز بگیرند.
ایران باید قرارد 25 ساله را با چین به سرانجام خوبی که حافظ منافع ایران و “برد-برد” باشد، تصویب بکند. همچنین نیروهای چینی به ایران بیایند زیرا با این فسادی که در ایران ریشه دوانده سپردن کارها به ایرانیان همان می شود که در تانزانیا شد و شرکتهای محلی با فساد و دزدی هایشان پروژه ها را به بن بست می کشاندند.
موضوع اسرائیل:
این میتواند یک مسئله یا مشکل جدی باشد اما شاید اکنون برای همه روشن شده باشد که نباید اقتصاد و همه چیز کشور را در گرو موضوع اسرائیل و فلسطین گذاشت؛ امری که ترامپ نیز انجام داد و آمریکا را در گرفتاری سخت فرو برد.
جنبش روشنفکری-ایران
9 اکتبر 2020
19 آبان 1399