اعتصاب بازار تهران حرکتی ضد توسعه طلبی و ضد ملی
در هفته گذشته بازار تهران برعلیه اقدام دولت برای دریافت مالیات دست باعتصاب و بستن بازار زد.
این حرکت بازار تحت الشعاع بحران اقتصادی جهان که از آمریکا شروع شد قرار گرفته و بدان پرداخته نشد درحالیکه یکی از مهمترین مسائل حاد ایران است که باید با آن برخورد جدی بشود.
درابتدا باید یک نکته بوضوح برای تمامی آنانیکه بامسئله مالیات در جهان آشنا نیستند روشن شود: تمامی دول پیشرفته و صاحب رفاه اجتماعی، اساس در آمدهای اقتصادیشان بر مالیات و صادرات استوار است.
مالیات
در آمدهای مالیاتی در این کشورها میبایست باز گوی تمامی هزینه های کشور باشد.
در کشورهای اروپائی پیشرفته که رفاه مردم تامین شده و حتی حقوق بیکاری در حدی استکه میتوان یک زندگی در حد خوبی را داشت، تماما از مالیات تامین میشود. جالب استکه حتی بر حقوق بیکاری نیز مالیات بسته میشود.
دو نکته مهم دیگر در زندگی یکی هزینه های بیمارستانی و دیگری بازنشستگی و پیری است که در این کشورها ابدا باعث نگرانی نیست. در این کشورها هزینه بزرگترین وپرخرج ترین اعمال ضروری جراحی ( مثلا قلب یا مغز) باندازه همان پرداخت اندکی که برای دیدار یک پزشک عمومی برای یک بیماری عادی است میباشد. در صورت پیری و از کار افتادگی نیز محل های مناسب برای تمامی سالخوردگان کشور موجود است. تمامی یا صد در صد این هزینه ها که بحساب هزینه های دولت گذاشته میشود از محل درآمدهای مالیاتی است.
تمامی هزینه های دفاعی، اداری، ساخت و باز ساخت های آنچه که مربوط به عموم مردم و کشور است مثلا جاده ها و… تماماً از مالیات است.
بنابراین بودجه ها، هزینه ها و مالیاتها بصورتی تنظیم میشود که با هم در هماهنگی و توازن باشند.
صادرات
اما صادرات امر دیگری است و درآمدهای صادراتی به مصارف دیگری که مربوط به واردات کالاهای ضروری و توسعه کشور است میرسد.
مردم ابدا در آمد صادراتی را برخ دولت نمیکشند و از ممر درآمد های صادراتی انتظار خدمت ندارند. برای این مردم قابل فهم نیست که درآمدهای صادراتی مثلا نفت، خرج جاده کشی و بیمارستان و… بشود.
واقعا و بدون هیچ گزافه گوئی چنین استکه؛ برای اروپائیان و مردمان کشورهای پیشرفته ابدا قابل فهم نیست که کشوری مانند ایران وجود داشته باشد که عامه مردم مالیات ندهند، بلکه تنها کارمندان و حقوق بگیران مالیات بدهند.
در این کشورها هیچ چیز بدون مالیات وجود ندارد، پس دولت پول دارد و در نتیجه میتواند خرج بکند. از طرفی مردم نیز از دولت متوقع هستند و برای هر موردی مالیات پرداختی خود را برخ دولت ، بیکارگان و کسانیکه کار سیاه میکنند، میکشند. پس دولت نیز در برابر مالیات دهندگان که عموم مردم هستند احساس مسئولیت میکند.
در این کشورها دست فروشی، مسافر کشی و… که بواسطه آن مالیاتی هم پرداخت نمیشود ابدا وجود ندارد. هرکاری که برای آن مالیات پرداخت نشود بعنوان کار سیاه تلقی شده و در صورت دستگیری مجازات سنگین دارد. کسانیکه کار سیاه میکنند ( مالیات نمیدهند) در جامعه منفورند و از طرف مردم طرد میشوند.
متاسفانه در طی تمامی تاریخ ایران مردم یاد نگرفته اند که باید مالیات بصورت دقیق و حساب شده مانند کشورهای پیشرفته بپردازند. در کنار آن برعکس از زمانیکه ماده ای تمام شدنی ( نفت) پیدا شد که صادر بشود این فکر اشتباه و کاملا غلط پیدا شد که پول صادرات نفت باید خرج مردم بشود. حتی در زمان انقلا ب این شعار غلط و گمراه کننده را انقلابیون مذهبی آن زمان و حاکمان امروزی مطرح میکردند که پول نفت سر سفره شما خواهد آمد؛ بدون اینکه اندک دانشی داشته باشند که آوردن این پول بر سر سفره مردم بدین صورتی نبود که در فکرشان میبود و امروز نیز در فکر اکثریت مردم است. بلکه پول صادرات اعم از نفت ویا هرچیز دیگری باید برای واردات لوازم مورد نیاز در جنبه های مختلف زندگی اعم از رفاهی تا ساخت کارخانه های صنعتی بکار گرفته شود و نه اینکه بدین شکل امروزی بر باد برود.
اما موضوع بازار تهران بدین صورت استکه در پیش از انقلاب پشتوانه اصلی نیروهای مذهبی در دست گیرنده سکان انقلاب همین بازار بود و رهبری آن نیز در دست عده ای آخوند بود.
این آخوند ها اکنون به سردمداران رژیم تبدیل شده اند و اکنون بهمراه تعدادی از بازاریان سابق تهران که حامیان اصلی ورهبران بازار بوده اند بصورت بزرگترین سرمایه داران کشور در آمده اند.
در کنار آن اکنون عده دیگری از آخوند های فقیر تر رهبری بازار تهران را در دست گرفته اند. بنابراین یک تضاد و دو دستگی در میان آنها ایجاد شده است و بهمین جهت یک جنگ پنهان میان آنها درگیر است.
آن دسته آخوندهائی که اکنون به سرمایه داران بزرگ تبدیل شده اند در طی دهها سال حکومت به بعضی از واقعیت ها پی برده اند و متوجه شده اند که اداره یک مملکت با آن شعارهائی که میدادند سازگار نیست و برای بیشتر پولدار شدن و نیز توسعه کشور باید از سیستم های صحیحی ( از جمله مالیات) که در جهان کارآئی خود را هم نشان داده استفاده ببرند.
درمقابل آن دسته آخوندهائی که از ثروت کمتری برخوردار هستند و عموما به خمس و ذکات( مشخصا از طرف بازاریان) وابسته میباشند در برابر این حرکات موضع میگیرند.
برای روشن شدن مطلب باید توجه کرد که شاید اکثریت قریب به اتفاق بازاریان تهران هر کدام سالیانه ملیونها تومان بعنوان خمس و زکات به آخوندها میدهند و بدینوسیله بهشت را هم برای خود میخرند. اما در برابر آن حاضر نیستند مالیات خود را که کمتر از این میزان است بپردازند.
در موارد بسیار خمس یا زکاتی که بازاریان به آخوندها و یا به بعضی باصطلاح محتاجان میدهند از حقوق بسیاری از حقوق بگیران بیشتر است.
کمبود در آمد حقوق بگیران که بار اصلی مملکت بر دوش آنهاست باعث میگردد که آنها برای جبران این کمبود دست به کارهائی بزنند که بعنوان رشوه و… است و تاثیر مستقیم منفی بر جامعه میگذارد. چنانچه این بازاریان که مرکز ثقل آنها در بازار تهران است ( ولی گستردگی آن به تمام کشور کشیده میشود)، مالیات خود را که حتی کمتر از میزان خمس و زکات است بپردازند دولت پول خواهد داشت تا حقوق بهتری به کارمندان بپردازد و از این طریق رشوه خواری و فساد که عامل اصلی آن نیاز است تا حدود زیادی برچیده خواهد شد.
در حالیکه بازاریان بسادگی و با کمترین زحمت پول زیادی بدست میآورند و یک کارمند با تمامی مشقات نمیتواند معاش ماهیانه خود و خانواده اش را تامین کند و این تضاد را به عینه میبیند هیچ راهی ندارد غیر از اینکه به رشوه خواری و آنچه که فساد اداری است کشیده بشود. پس گناهی بر گردن آنها نیست، بلکه بر عهده دولت بی سیاست یا بی لیاقت یا بی قدرت است باضافه بازاریان که با ندادن مالیات به حرکتی ضد ملی و ضد توسعه طلبی دامن میزنند.
در اینجا موضوع تنها به این مسئله بر نمیگردد که دولت برای بازاریان و یا عموم مردم روشن نکرده است که تفاوت میان در آمد مالیاتی و صادراتی چیست بلکه این در واقع یک جنگ پنهان میان دو جناح آخوند هاست و در اینجاست که یکی از بزرگترین مشکلات حکومت مذهبی ایران بروز میکند.
زیرا که دولت مذهبی است و مذهبیون و آخوندهای بزرگ و پولدار آن را در اختیار دارد؛ اما همین ها برای حکومت نیاز به آخوند های پائین رتبه دارند؛ بدینسان استکه درگیریِ میان آنها بیشتر در جهت حل منافع خود و یا تقسیم ثروت مملکت میان خود میباشد و نه در جهت منافع کشور و عامه مردم .
در اینجاست که ملی گرائی و توسعه طلبی فدای منافع عده اندکی که بیشتر آخوندها هستند میشود.
آیا واقعا میزان درآمدهای صادراتی ایران بالاست؟
یک نکته دیگر که مردم ایران با آن آشنائی ندارند اینستکه فکر میکنند واقعا میزان درآمدهای صادراتی ایران در جهان بسیار بالاست. در حالیکه نمیدانند که حتی همین میزان درآمد های صادراتی از درآمدهای بسیاری شرکتهای بزرگ جهان، بسیار کمتر است. شرکتهائی که در بعضی کشورها تعدادشان بیشتر از انگشتان دست است ( و در ایران تنها یکی است) و بنابراین درآمد سالیانه آنها چندین ده برابر تمامی درآمد صادرات نفتی و غیر نفتی ایران است.
بنظر میرسد که مردم و حتی بازاریان ابدا نمیدانند که درآمد 20 میلیارد دلاری صادرات غیر نفتی ایران که همین هفته جشن آنرا برگزار کردند در برابر در آمد شرکتهای بزرگ در جهان رقمی بسیار بسیار ناچیز است.
بهر حال باید گفت هر چند بازار نگاهی ملی گرایانه به کشور دارد اما از آنجا که این نگاهی دقیق و در جهت کلی و اصولی توسعه کشور نبوده و اکثرا واپسگرایانه است در مواردی بصورت
باز دارنده و ضد ملی در میآید.
نتیجه و ختم کلام در چند کلام ساده:
1- هزینه های مملکت باید از طریق مالیات تامین شود.
2- درآمدهای صادراتی باید در جهت واردات و توسعه صنعتی ، علمی بکار رود.
3- دولت باید تکلیف خود را با قدرتهای جانبی مانند بازار (تهران) که بصورت مانعی در برابر توسعه کشور درآمده اند روشن کند. تصمیم گیرنده برای ایران، بازار ( تهران) نیست؛ اگر آنها به بازدارندگی ادامه بدهند باید با تصمیمات مناسب جلوی آنها را گرفت و این قدرت وحشتناکِ مخرب در سیاست را از آنها سلب کرد.
اکتبر 2008 مهر 1387
جنبش روشنفکری- ایران
info@intellectualism-movement-iran.com